عشق سخت

عشق سخت
p12
زمان حال
جونگ کوک تمرین تیر اندازیش تموم شد و تصمیم گرفت که زمان استراحتشو بره قمار خونه چون یکی از کسای که بهش باخته بود پولشو نداده بود بهش و تا دیروز وقت داشت
ویو ا.ت
رفتم خونه حاضر شدم و با یونا رفتم بیرون خداروشکر که اون کثافت نبود خونه مگر نه نمیتونستم بیام بیرون
با یونا رفتیم شهر بازی وا کلی وسایل سوار شدیم
ا.ت: وایی یوناا خیلی خوش گذشتت
یونا: ارهه بیا یه بار دیگه بریم بولینگ بازی کنیمم
ا.ت: نه دیگع من خسته شدم گشنم هم هست بیا بریم یه چیز بخوریم
یونا: باشه اونجا یه فست فودی هست بریم اونجا باشه
رفتن توی فست فودی
یونا: ا.ت
ا.ت: بله
یونا: چی میخوری
ا.ت: امم من کورن داگ میخورم
یونا: باشه اقا دوتا کورون داگ لطفا
کسی که صفارش رو سبت میکنه: باشه یه ده دقیقه صبر کنین تا حاضر بشه
یونا: باشه مرسی
ده دقیقه بعد سفارششون اومد خوردن و رفتن که قدم بزنن ا.ت به ساعت یه نگاهی انداخت
ا.ت: چیی ساعت 11عهه
یونا: عه کی ساعت11شد
ا.ت: وای نه من بدبخت شدم باید برمم خدافسس
یونا: اما پوف باشه مراقب خودت باش خدافس
ا.ت داشت همینجوری میدویید و به فکر این بود که الان باباش قرار چه بلایی سرش بیاره چون اون باید 8نیم خونه بود
تو این فکرا بود که یهو..
⭕قوانین⭕
💖لایک:💖12تا
💞کامنت:💞9تا