جغد کوچولوی من🦉:

جغد کوچولوی من🦉:
part: 23
.
دیانا:
رفتم خونه ی ارسلان چون منو ارسلان اتاق مشترک داشتیم دروغ چرا من عاشق ارسلان بودم ولی میترسیدم که اونــ عاشقمـ نباشهـ رفتم تویـ اتاقــ که ارسلانـ اومدـــ توی اتاق
دیانا: ارسلان برو بیرونــ میخوام لباسـ عوض کنم
ارسلان: باشـ فقطـــ اومدمـ بگمـ کهـ 3تا تماسـ بی پاسخ از پانیذـ داریـ
رفت بیرونــ لباس هامو عوض کردم زنگــــــ زدمـ پانیذ
شروع مکالمهـ
پانیذ: دیانا چرا جواب نمیدی
دیانا: بیرونـ بودم
پانیذ: دیانا میگم که پارتیــ هسته نمیای
دیانا: کی
پانیذ: فردا شب
دیانا: نه نمیتونم بیام
پانیذ: چرا
دیانا: دارم میرم ترکیه
پانیذ: باکی
دیانا: ارسلان
پانیذ: اوو دو تا کبوتر عاشق
دیانا: زهرمار حالا من به تو گفتم که حسی به ارسلان دارم
پانیذ: چرا بلند صحبت میکنی
دیانا: ارسلان توی حیاطــ هسته
پانیذ: بای
پایان مکالمه
رفتم توی اشپز خونه چایــ درست کردمـ
ارسلان: چایــ درست کردی
دیانا: اره
نشستیم چای خوردیم که ارسلان پرسید:
اگه بچه دار بشی دوست داری اسم بچت چی باشه؟ ـ
دیانا: اگه دختر ارتمیس اگه پسر ارینــ
ارسلان: خیلی قشنگه
دیانا: من میگم که حالا اینجا هستم نظرت چیه کلا اینجا بمونم
ارسلان: عالیه

ببخشید پارت کمه ولی درکم کنید