گفت : "حمید"
گفت : "حمید"
بریم بیرون بگردیم؟
گفتم : الان که بیرونیم!
گفت : نه!
بریم یه جا که خیلی آروم باشه،
یه جایه قشنگ
یه جایی که دلمو قرص کنه...
همینطور که ماشینو تو کوچه های تنگ و شلوغ میروندم...
شروع کردم به فکر کردن...
کجا می تونستم ببرمش؟!
جایی که هم قشنگ باشه
هم دلشو قرص کنه
و هم بنزین ماشینم تموم نشه
یواش سرشو خم کرد
گذاشت رو شونه ام
بزور می تونستم دنده رو عوض کنم
چندبار صورتش رو روی شونه ی راستم ، عقب و جلو کشید...
تا خوب جاگیر شه؛
بعد آروم گفت :
"رسیدیم"
"حمید جدیدی"
بریم بیرون بگردیم؟
گفتم : الان که بیرونیم!
گفت : نه!
بریم یه جا که خیلی آروم باشه،
یه جایه قشنگ
یه جایی که دلمو قرص کنه...
همینطور که ماشینو تو کوچه های تنگ و شلوغ میروندم...
شروع کردم به فکر کردن...
کجا می تونستم ببرمش؟!
جایی که هم قشنگ باشه
هم دلشو قرص کنه
و هم بنزین ماشینم تموم نشه
یواش سرشو خم کرد
گذاشت رو شونه ام
بزور می تونستم دنده رو عوض کنم
چندبار صورتش رو روی شونه ی راستم ، عقب و جلو کشید...
تا خوب جاگیر شه؛
بعد آروم گفت :
"رسیدیم"
"حمید جدیدی"
۸.۷k
۱۳ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.