می خواهم بگذرم
می خواهم بگذرم
از هر آنچه که تو ندیدی و من احساس کردم...
تو نشنیدی...
هرچند بار که من گفتم و تکرار کردم...
ساختم و تو خراب کردی...
و من چقدر تشنه ی حرفهایی بودم که تو هرگز نزدی...
اشک ریختم...
برای روزهایی که چقدر نیازمند بودنت بودم...
برای خودم که چگونه غرق تو شدم...
و به یاد می آورم خودم را...
که چگونه یر آرزوهای بزرگ بودم...
پرواز را دوست داشتم...
و تو را که بالهای مرا شکستی...
همچون قلبم
می خواهم بگذرم از تو
از عشق ویران کننده ی تو...
از منی که با تو به وجود می آمد..
و چه غریب بود...
همه چیز
از هر آنچه که تو ندیدی و من احساس کردم...
تو نشنیدی...
هرچند بار که من گفتم و تکرار کردم...
ساختم و تو خراب کردی...
و من چقدر تشنه ی حرفهایی بودم که تو هرگز نزدی...
اشک ریختم...
برای روزهایی که چقدر نیازمند بودنت بودم...
برای خودم که چگونه غرق تو شدم...
و به یاد می آورم خودم را...
که چگونه یر آرزوهای بزرگ بودم...
پرواز را دوست داشتم...
و تو را که بالهای مرا شکستی...
همچون قلبم
می خواهم بگذرم از تو
از عشق ویران کننده ی تو...
از منی که با تو به وجود می آمد..
و چه غریب بود...
همه چیز
۱.۶k
۰۶ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.