پارت 98
پارت 98
و بعد چندتا بوق زیاد برداشت و با صدای خابالویی جواب داد:بله_الو سپیده _مهرداد تویی؟؟؟ _اره خودمم بد موقع
ک زنگ نزدم _نه نه کاری داری ؟؟؟ _اره یه خواهش ازت دارم_باشه اگه هرکاری از دستم برمیاد انجامش میدم
بگو .نقشمو به سپیده گفتمو حاظر شدم هووووف این تنها امیدمه و تنها راه حل اگه این نقشم درست انجام نشه من دیگه
هیج امیدی واسه زندگی ندارمو تنها ارزوم مرگ و مرگ میشه امیدوارم ک بتونم رفتم حموم و باید امروز حسابی به
خودم برسم روز بزرگیه لباس سفید و کت اسپرت و شلوار قهوه ای پوشیدمو راه افتادم سر راه وایسادم تا وسایل
مورد نظرمم بگیرم رسیدم دم خونه
سپیده اینا خیلی استرس دارم ولی میدونم ک موفق میشم منتظر بودم تا
سپیده کارشو بکنه سرمو تکیه به صندلی دادم تا فکرمو قشنگ متمرکز کنم(سعیده) _سعیده سعیده بلندشو
دیگه!! _واااای سپیده ولم کن بزار بخوابم_بابا چقد میخوابی بلندشو دیگه _برو بابا.خستم خوابم میاد بزار بخوابم
_بلندشو بریم بیرون من خرید دارم _با مامان برو _مامان کار داره نمیشه بلندشو دیگه _اه با ایلیا برو _ایلیام کار داره .
سرکارشه نمیتونه بیاد _وای وای توروحت خرید چی داری مگه _چندتا از خریدای عروسیم مونده چندتا لباس های
مهمو نگرفتم _هووووف باشه بعد از ظهر میریم_نه نه الان بریم دیگه _واسه چی الان؟؟؟؟ _بابا الان خلوته اون موقع
گرمه شلوغه میشه اذیت میشیم _هووووف باشه باشه میام برو حاظرشو _اخ جون فداتم ابجیم _خدانکنه خنده .
ای کردمو بلند شدم از دست این سپیده نمیزاره یه دیقه بخوابم تیپ قهوه ای مو خیلی وقت بود نزدم مانتوی قهوه ایمو
پوشیدمو شلوار سفیدم تنم کردمو شال
قهوه ایمم سرم کردمو یه ارایش ملیحم کردمو رفتم پایین سر صبحونه فقط از
دست سپیده غر زدم اخرشم مامان فقط خندید و گفت :دختر بسه دیگع سرم رفت چقد نق میزنی حالا میخوای با
و بعد چندتا بوق زیاد برداشت و با صدای خابالویی جواب داد:بله_الو سپیده _مهرداد تویی؟؟؟ _اره خودمم بد موقع
ک زنگ نزدم _نه نه کاری داری ؟؟؟ _اره یه خواهش ازت دارم_باشه اگه هرکاری از دستم برمیاد انجامش میدم
بگو .نقشمو به سپیده گفتمو حاظر شدم هووووف این تنها امیدمه و تنها راه حل اگه این نقشم درست انجام نشه من دیگه
هیج امیدی واسه زندگی ندارمو تنها ارزوم مرگ و مرگ میشه امیدوارم ک بتونم رفتم حموم و باید امروز حسابی به
خودم برسم روز بزرگیه لباس سفید و کت اسپرت و شلوار قهوه ای پوشیدمو راه افتادم سر راه وایسادم تا وسایل
مورد نظرمم بگیرم رسیدم دم خونه
سپیده اینا خیلی استرس دارم ولی میدونم ک موفق میشم منتظر بودم تا
سپیده کارشو بکنه سرمو تکیه به صندلی دادم تا فکرمو قشنگ متمرکز کنم(سعیده) _سعیده سعیده بلندشو
دیگه!! _واااای سپیده ولم کن بزار بخوابم_بابا چقد میخوابی بلندشو دیگه _برو بابا.خستم خوابم میاد بزار بخوابم
_بلندشو بریم بیرون من خرید دارم _با مامان برو _مامان کار داره نمیشه بلندشو دیگه _اه با ایلیا برو _ایلیام کار داره .
سرکارشه نمیتونه بیاد _وای وای توروحت خرید چی داری مگه _چندتا از خریدای عروسیم مونده چندتا لباس های
مهمو نگرفتم _هووووف باشه بعد از ظهر میریم_نه نه الان بریم دیگه _واسه چی الان؟؟؟؟ _بابا الان خلوته اون موقع
گرمه شلوغه میشه اذیت میشیم _هووووف باشه باشه میام برو حاظرشو _اخ جون فداتم ابجیم _خدانکنه خنده .
ای کردمو بلند شدم از دست این سپیده نمیزاره یه دیقه بخوابم تیپ قهوه ای مو خیلی وقت بود نزدم مانتوی قهوه ایمو
پوشیدمو شلوار سفیدم تنم کردمو شال
قهوه ایمم سرم کردمو یه ارایش ملیحم کردمو رفتم پایین سر صبحونه فقط از
دست سپیده غر زدم اخرشم مامان فقط خندید و گفت :دختر بسه دیگع سرم رفت چقد نق میزنی حالا میخوای با
۵.۹k
۲۵ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.