.به کسی که از تنفر تو به تو می خندد یک کشیده بزن تا بتوان
.به کسی که از تنفر تو به تو می خندد یک کشیده بزن تا بتواند که هوشیار شود.
روی ثابت حق من و دیگری نیست درواقع یک وحی کوچک می باشدکه وحی نمی توان نامید اما الزام است که جزئترین اما صریح می باشد که بدون آن نود و نه درصد بعد آمدنش بیاید و نپذیرد همان نود و نه درصد از آن به بعد با صفر درصد فرقی نمی کند و تازه روی ثابت از اساس محال روی ثابت است که خانه ی دروغ باشد بلکه همانا مبحث هرچه درامتداد دروی ثابت پیش رود درمسائل نگرش کلی جزئی می شود اگر غیر و عوض برای نگرش نزدیک درتعاریف جزئی به جزئی تر می شود ازسمت این نیست که ثبات ملاک کنار رود بلکه ملاک باقی می باشد پس این تغییر هم حتی برای نگرش کلی اصالت مسئله را ثابت غیر شرح جزئی تر منظور می باشد.
قلب و مجنون هم پشتوانه ی ملاک نداشته باشد حقیقت پوشی می باشد درواقع دنبال جلو برود بدون مقبولیت نور پیشین سمت ما هم روزی بیاید دست رد به سینه می خورید بله قلبت را نمی تواند جزء خودت بگیرد اما گوش ندادن لسانی دیگران ویا منع لسانی کردنش جهنمی کردن از خودت می باشد و تازه حسرت بودنش عینی قضیه است کسانی که طنز می گیرند جنگ را بریزید طنز را دردهان باز مردشان و مگس چرخان دردهانشان هم دیده می شود شما به جای اینکه شما مجرمین جرم رفتاری بگوید تا خودشویی بکنید جرم فکرتان را بگوید و تازه آدم بودن بدون پشتوانه ی ملاک درگور هم یافت می شود درواقع صدای کیفی دقیقا اوج کمیت می باشد برای اهل عین کیفی می باشد درواقع تمام عالم خلقت تفاوت نمیکند که وقتی پشتوانه ی ملاک اهمیت داشته باشد و تازه حس زیبایی بدون پشتوانه ی ملاک باطل می باشد و روح با روان نیست بلکه برخلاف اهل عین همانا پشتوانه ی ملاک استقامت هرغیرش خدا هم باشد تجزیه می شود آنقدر که میلیاردها کودک هم اگر بمیرد اشکال ندارد پشتوانه ی ملاک از هرچه مهم ترمی باشد و تازه هرچه بیشتر دست و پا بزنید قضیه مثل آمون و یوسف نیست قضیه مثل قوم نوح به کشتی نوح و خدایش می باشد وهمانا رنگ واقعی برای عین همان کذبش که زینت پهن شده ی شیطان دردنیا می باشد و پشتوانه ی ملاک کاملا همین باقی می ماند و بس پیوسته به معنا تاکید می باشد که یکبار تمام نمی شود آیا می دانید که قلب درروال تکلیف بَرده یا اسب پشتوانه ی ملاک که سوارش می باشد پس تمام احساس هم به طور خدا بگذارید کنترل عالی داریم که نگذاریم که خام حتی یک مسئله ای غیرپشتوانه ی ملاک بشود و تازه اینکه شما با مقابه با پشتوانه ی ملاک کل عالم را به پیش بکشید خدا (واقعی) هم پیش پشتوانه ی ملاک می باشد و تازه اینکه ببینید تا دیده شوید از قضاوت اهل عین به مستقیم بوده و دین با مغازه و بانک به اشتباه نگیر و پشتوانه ی ملاک و حضرت مهدی دلیل عالم خلقت می باشد نه حادثش می باشد و دلیل هر خلقتی اتفاق و حوادث و جزئی آن نیست بلکه کلیات و نور و وجودیتش می باشد و تازه تفاهم دلیل تبلیغ صحیح نیست بلکه تفاهم واقعی همانا تفاهم با حق است حتی اگر همچون آخرالزمان با اکثر مردم تضاد پیدا کرده می باشد اشکال ندارد می باشد تازه صحیح هم می باشد پس اختلاف دینی رخ بدهد ازسر حق بهتر از تفاهم از سریاطل می باشد و هفت خان باشد یا بی نهایت خان می باشد دربرابر ملاک هرجایی یکجایی می باشد که از روی ثابت پیروز می باشد و تازه همانا دین ما هرگز درجهت سیاسی درروال تکلیف نمی باشد بلکه سیاست درجهت دین می باشد و تازه مردم نپذیرند بپذیرند اهمیت نرارد چون ما دنیا را نبینیم بلکه آخرت حکم می کند که اتمام حجت شود حتی اگر کسی نپذیرد پس قضیه تبلیغ رساندن آگاه سازی است نه رساندن مقبولیت می باشد و تازه اصلا پشتوانه ی ملاک میزان اصلا اهمیت ندارد می باشد و تازه همانا گفته شد کمیت تبلیغ برای ما ارزش ندارد و ادامه دادن حیات مهم نیست مهم دردم کردن حیات با ظهور ازهم دمی می باشد درحالی که ظهور خیلی وقت بعد از انقلاب نیامده است اما اگر همانا که می خواهید این انقلاب به آن انقلاب برسید به روند اثبات ملاک و پشتوانه ی ملاک تکیه بکنید تا رسیده شود فقط حرف کتاب درمسائل کاربری کافی نیست باید حرف های کاربری این کتاب را اجرا بکنید و تازه اختلاف دینی همانا نه پیرو بلکه آگاه سازی ارجعیت دارد با تفاهم با باطل می باشد و تازه دانسته شود ما از شهادت طلبی شدید و متعصبانه داریم اما برای پشتوانه ی ملاک داریم می باشد چون زندگی درموقع حمایت پیروی از پشتوانه ی ملاک حق جان فدایی و زندگی فدایی برای پشتوانه ی ملاک دارد می باشد و تازه پشتوانه ی ملاک از مسائل به روز و دغدغه ی مردم و مردمی مهم تر می باشد مهم این رساندن تاثیر انقلاب به جایی ارزشی ندارد که حتی اگر به قله ی قاف برسانید مهم رساندن به ظهور هستید تا به ظهور نرساند ذره ای بماند مهیاسازی هنوز پیش نرفته و دربازه ی موقعیت دیر کرده می باشد درواقع داغون کردن به خود
روی ثابت حق من و دیگری نیست درواقع یک وحی کوچک می باشدکه وحی نمی توان نامید اما الزام است که جزئترین اما صریح می باشد که بدون آن نود و نه درصد بعد آمدنش بیاید و نپذیرد همان نود و نه درصد از آن به بعد با صفر درصد فرقی نمی کند و تازه روی ثابت از اساس محال روی ثابت است که خانه ی دروغ باشد بلکه همانا مبحث هرچه درامتداد دروی ثابت پیش رود درمسائل نگرش کلی جزئی می شود اگر غیر و عوض برای نگرش نزدیک درتعاریف جزئی به جزئی تر می شود ازسمت این نیست که ثبات ملاک کنار رود بلکه ملاک باقی می باشد پس این تغییر هم حتی برای نگرش کلی اصالت مسئله را ثابت غیر شرح جزئی تر منظور می باشد.
قلب و مجنون هم پشتوانه ی ملاک نداشته باشد حقیقت پوشی می باشد درواقع دنبال جلو برود بدون مقبولیت نور پیشین سمت ما هم روزی بیاید دست رد به سینه می خورید بله قلبت را نمی تواند جزء خودت بگیرد اما گوش ندادن لسانی دیگران ویا منع لسانی کردنش جهنمی کردن از خودت می باشد و تازه حسرت بودنش عینی قضیه است کسانی که طنز می گیرند جنگ را بریزید طنز را دردهان باز مردشان و مگس چرخان دردهانشان هم دیده می شود شما به جای اینکه شما مجرمین جرم رفتاری بگوید تا خودشویی بکنید جرم فکرتان را بگوید و تازه آدم بودن بدون پشتوانه ی ملاک درگور هم یافت می شود درواقع صدای کیفی دقیقا اوج کمیت می باشد برای اهل عین کیفی می باشد درواقع تمام عالم خلقت تفاوت نمیکند که وقتی پشتوانه ی ملاک اهمیت داشته باشد و تازه حس زیبایی بدون پشتوانه ی ملاک باطل می باشد و روح با روان نیست بلکه برخلاف اهل عین همانا پشتوانه ی ملاک استقامت هرغیرش خدا هم باشد تجزیه می شود آنقدر که میلیاردها کودک هم اگر بمیرد اشکال ندارد پشتوانه ی ملاک از هرچه مهم ترمی باشد و تازه هرچه بیشتر دست و پا بزنید قضیه مثل آمون و یوسف نیست قضیه مثل قوم نوح به کشتی نوح و خدایش می باشد وهمانا رنگ واقعی برای عین همان کذبش که زینت پهن شده ی شیطان دردنیا می باشد و پشتوانه ی ملاک کاملا همین باقی می ماند و بس پیوسته به معنا تاکید می باشد که یکبار تمام نمی شود آیا می دانید که قلب درروال تکلیف بَرده یا اسب پشتوانه ی ملاک که سوارش می باشد پس تمام احساس هم به طور خدا بگذارید کنترل عالی داریم که نگذاریم که خام حتی یک مسئله ای غیرپشتوانه ی ملاک بشود و تازه اینکه شما با مقابه با پشتوانه ی ملاک کل عالم را به پیش بکشید خدا (واقعی) هم پیش پشتوانه ی ملاک می باشد و تازه اینکه ببینید تا دیده شوید از قضاوت اهل عین به مستقیم بوده و دین با مغازه و بانک به اشتباه نگیر و پشتوانه ی ملاک و حضرت مهدی دلیل عالم خلقت می باشد نه حادثش می باشد و دلیل هر خلقتی اتفاق و حوادث و جزئی آن نیست بلکه کلیات و نور و وجودیتش می باشد و تازه تفاهم دلیل تبلیغ صحیح نیست بلکه تفاهم واقعی همانا تفاهم با حق است حتی اگر همچون آخرالزمان با اکثر مردم تضاد پیدا کرده می باشد اشکال ندارد می باشد تازه صحیح هم می باشد پس اختلاف دینی رخ بدهد ازسر حق بهتر از تفاهم از سریاطل می باشد و هفت خان باشد یا بی نهایت خان می باشد دربرابر ملاک هرجایی یکجایی می باشد که از روی ثابت پیروز می باشد و تازه همانا دین ما هرگز درجهت سیاسی درروال تکلیف نمی باشد بلکه سیاست درجهت دین می باشد و تازه مردم نپذیرند بپذیرند اهمیت نرارد چون ما دنیا را نبینیم بلکه آخرت حکم می کند که اتمام حجت شود حتی اگر کسی نپذیرد پس قضیه تبلیغ رساندن آگاه سازی است نه رساندن مقبولیت می باشد و تازه اصلا پشتوانه ی ملاک میزان اصلا اهمیت ندارد می باشد و تازه همانا گفته شد کمیت تبلیغ برای ما ارزش ندارد و ادامه دادن حیات مهم نیست مهم دردم کردن حیات با ظهور ازهم دمی می باشد درحالی که ظهور خیلی وقت بعد از انقلاب نیامده است اما اگر همانا که می خواهید این انقلاب به آن انقلاب برسید به روند اثبات ملاک و پشتوانه ی ملاک تکیه بکنید تا رسیده شود فقط حرف کتاب درمسائل کاربری کافی نیست باید حرف های کاربری این کتاب را اجرا بکنید و تازه اختلاف دینی همانا نه پیرو بلکه آگاه سازی ارجعیت دارد با تفاهم با باطل می باشد و تازه دانسته شود ما از شهادت طلبی شدید و متعصبانه داریم اما برای پشتوانه ی ملاک داریم می باشد چون زندگی درموقع حمایت پیروی از پشتوانه ی ملاک حق جان فدایی و زندگی فدایی برای پشتوانه ی ملاک دارد می باشد و تازه پشتوانه ی ملاک از مسائل به روز و دغدغه ی مردم و مردمی مهم تر می باشد مهم این رساندن تاثیر انقلاب به جایی ارزشی ندارد که حتی اگر به قله ی قاف برسانید مهم رساندن به ظهور هستید تا به ظهور نرساند ذره ای بماند مهیاسازی هنوز پیش نرفته و دربازه ی موقعیت دیر کرده می باشد درواقع داغون کردن به خود
۴۵۸.۸k
۱۹ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.