من و دیوار - و دیوار- و دیوار... نشد
من و دیوار - و دیوار- و دیوار... نشد
هیچ کس مثل من از پنجره بیزار نشد
بعد یک عمر دلم خواست که آزاد شوم
که به ناچار- به ناچار- به ناچار نشد
من نمی خواستم آواره این شهر شوم
چه کنم هیچ کسی درد خریدار نشد
به خدا خسته تر از زخم زبان های توأم
صبر کن- حوصله کن- دست نگه دار ...نشد
نقشه دارم بنشینم و کمی فکر کنم
این که انگشت نمای همه ام کار نشد
راستش - از تو چه پنهان- طی این مدت کم
تهمتی رسم نبوده که به ما بار نشد
گفته بودم که تو می آیی و یک چایی داغ...
ولی از بخت بد حادثه انگار نشد
قسمت این بود - تو خورشید شوی، من شب تار
قسمت شب زدگان وعده دیدار نشد...
هیچ کس مثل من از پنجره بیزار نشد
بعد یک عمر دلم خواست که آزاد شوم
که به ناچار- به ناچار- به ناچار نشد
من نمی خواستم آواره این شهر شوم
چه کنم هیچ کسی درد خریدار نشد
به خدا خسته تر از زخم زبان های توأم
صبر کن- حوصله کن- دست نگه دار ...نشد
نقشه دارم بنشینم و کمی فکر کنم
این که انگشت نمای همه ام کار نشد
راستش - از تو چه پنهان- طی این مدت کم
تهمتی رسم نبوده که به ما بار نشد
گفته بودم که تو می آیی و یک چایی داغ...
ولی از بخت بد حادثه انگار نشد
قسمت این بود - تو خورشید شوی، من شب تار
قسمت شب زدگان وعده دیدار نشد...
۱.۷k
۲۷ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.