*راز دل*
*راز دل*
ماه وش:
لبمو گزیدم نتونستم جلو اشک هام رو بگیرم
کیهان : تو ماشین منتظرتم
رفت بیرون رفتم داخل پروانه خانم گفت : چی شد کیهان رفت
- میرم خاله برای اون دخترم غذا بردم حالش خیلی بد بود
خاله...
پروانه خانم : جونم دخترم
- اون دختر قبلا نامزاد کیهان بوده گفتم بدونید کیهان اصلا دوست نداره ببیندش
خاله : نمی دونستم می دیدم پویا می گفت بهش محل نزار
- نمیگم کمکش نکن ولی اون شب عروسی خیلی زیاده روی کرد وکیهان رو ناراحت کرد
پروانه خانم : چشم دخترم حواسم هست گناخ داره کسی رو نداره
- من میرم خاله ببخشید نشد بمونم
لبخند زد وگفت : می خوای کیهان کار دستمون بده برو که خیلی دلتنگ بود
لبخند زدم ووسایلمو برداشتم ورفتم بیرون کیهان سرش رو فرمون بود وقتی نشستم بدون اینکه نگام کنه ماشینو روشن کرد وراه افتاد
- کیهان
کیهان : جونم
برگشت نگام کرد
- اون دختره حالش بد بود
کیهان : دختره کیه
- نازنین
اخم کرد وگفت : مگه من دکترم ول کن ماه وش دارم بخاطر به زبون اوردن اسمش تقاص پس میدم
- خیلی خوب چرا عصبانی میشی
رومو برگردوندم وبیرون رو نگاه کردم
کیهان : چیکار کنم گلم
برگشتم نگاش کردم وگفتم : کمکش کن
کیهان : بعد فردا نیای بگی دلت پیش اونه
- نمیگم
کیهان : باشه حالا بریم خونه
- الان
کیهان اخم کرد وگفت : که خودم برم کمکش کنم نه عزیزم مهران رو می فرستم
خیره نگاش کردم
کیهان : چی شدنگاه می کنی
دلم براش تنگ شده بود ولی خوب بهم رو نمی داد ناراحت سرمو انداختم پایین
ماه وش:
لبمو گزیدم نتونستم جلو اشک هام رو بگیرم
کیهان : تو ماشین منتظرتم
رفت بیرون رفتم داخل پروانه خانم گفت : چی شد کیهان رفت
- میرم خاله برای اون دخترم غذا بردم حالش خیلی بد بود
خاله...
پروانه خانم : جونم دخترم
- اون دختر قبلا نامزاد کیهان بوده گفتم بدونید کیهان اصلا دوست نداره ببیندش
خاله : نمی دونستم می دیدم پویا می گفت بهش محل نزار
- نمیگم کمکش نکن ولی اون شب عروسی خیلی زیاده روی کرد وکیهان رو ناراحت کرد
پروانه خانم : چشم دخترم حواسم هست گناخ داره کسی رو نداره
- من میرم خاله ببخشید نشد بمونم
لبخند زد وگفت : می خوای کیهان کار دستمون بده برو که خیلی دلتنگ بود
لبخند زدم ووسایلمو برداشتم ورفتم بیرون کیهان سرش رو فرمون بود وقتی نشستم بدون اینکه نگام کنه ماشینو روشن کرد وراه افتاد
- کیهان
کیهان : جونم
برگشت نگام کرد
- اون دختره حالش بد بود
کیهان : دختره کیه
- نازنین
اخم کرد وگفت : مگه من دکترم ول کن ماه وش دارم بخاطر به زبون اوردن اسمش تقاص پس میدم
- خیلی خوب چرا عصبانی میشی
رومو برگردوندم وبیرون رو نگاه کردم
کیهان : چیکار کنم گلم
برگشتم نگاش کردم وگفتم : کمکش کن
کیهان : بعد فردا نیای بگی دلت پیش اونه
- نمیگم
کیهان : باشه حالا بریم خونه
- الان
کیهان اخم کرد وگفت : که خودم برم کمکش کنم نه عزیزم مهران رو می فرستم
خیره نگاش کردم
کیهان : چی شدنگاه می کنی
دلم براش تنگ شده بود ولی خوب بهم رو نمی داد ناراحت سرمو انداختم پایین
۱۸.۹k
۲۷ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.