💖 💖 عشــــــــــق💖 💖
💖 💖 عشــــــــــق💖 💖
پارت 192
نیلوفر:
- چرا نمی خواید خود واقعی اش رو ببینید ؟
آقا علی : نمی تونم دخترم می دونی این موضوع چیزی نیس که به راحتی بیانش کرد
سکوت کردم نگران گفت : چرا این مدت نیومدی ...اتفاقی افتاده؟
همه چیزو براش تعریف کردم آروم گفت : چیزی رو که نمی خوای وباعث عذابته رو بزار کنار حتا اگه دوسش داشته باشی
- دیگه نمی خوام اون نیلوفر ساده باشم از محسن جدا میشم
ولی همه می خوان اونو ببخشم
آقا علی : ببخش ولی زندگی ات رو تغییر بده ازش جدا چون اگه بخشیدیش ممکنه دوباره کارش رو تکرار کنه
- آقا علی ....شما می دونستید من دخترنرگس هستم
لبخندکمرنگی زدوگفت : آره دخترم ولی نخواستم چیزی بگم که دردسر بشه
- آقا علی بچه اتون که دردسر نیست ...یادگار دریا ...حداقل حالا براش پدری کنید
نگاهم کردوگفت : باشه دخترخوب باهم میریم
متعجب نگاهش کردم لبخندی زدوگفت : دیگه مریض ندارم فقط باید برم خونه وبرگردم اگه دوس داشته باشی می تونی بیای
- از خدامه
خندید وروپوشش رو درآورد وگفت : بریم
هنوز عکس مهرداد تو دستش بود وگاهی نگاش می کرد همراهش رفتم خونه اش یه خونه ای تقریبا بزرگ وامروزی خیلی قشنگ آقا علی از چندتا پله رفت بالا ومن تو سالن قدم می زدم کنار میز قاب عکس ها ایستادم یه دختر زیبای چشم آبی کنار مهرداد بود می شد گفت جونی های آقا علی خود مهرداد بود یه عکس دیگه همون دختر چشم آبی یعنی دریا آقا علی مادرم پدرم وآقا حسام وعمه مینا بودن که دوتا بچه ای کوچلو تو دستای آقا علی بود
ولی نمی دونستم کی هستن
یه عکسم از آقا حسام بابا وآقا علی بود که کنار هم وایساده بودن با دقت عکس ها رو نگاه می کردم جونی های آقا حسام مثله الان محمد بود با لبخند عکس دریا رو برداشتم ونگاه می کردم
- مادر مهرداده
- خیلی خوشگله
برگشتم طرف آقا علی وگفتم : چرا فوت شدن ؟
آقا علی نفس عمیقی کشید وگفت : نباید بچه دار می شد ..ولی شد اون عاشق بچه ها بود
- این دوتا بچه کی هستن ؟
آقا علی نگاهی به عکس انداخت وگفت : محمد ومحسن پسرای حسام ومینا
- اونا سه تا پسر دارن شک ندارم مهرداد رو بیشتر از بچه های خودشون دوس دارن
آقا علی سرشو تکون داد وگفت : آره اونا خیلی مهربونن ...یوسف مهرداد رو نپذیرفت می ترسید روزی متوجه بشه ونتونه جواب سوال هاش رو بده
- چرا این کارو کردید ؟
آقا علی آهی کشید وگفت : برام سخت بود ...دریا تو بغل من جون داد دیونه شدم بچه ام رو نمی خواستم ..
پارت 192
نیلوفر:
- چرا نمی خواید خود واقعی اش رو ببینید ؟
آقا علی : نمی تونم دخترم می دونی این موضوع چیزی نیس که به راحتی بیانش کرد
سکوت کردم نگران گفت : چرا این مدت نیومدی ...اتفاقی افتاده؟
همه چیزو براش تعریف کردم آروم گفت : چیزی رو که نمی خوای وباعث عذابته رو بزار کنار حتا اگه دوسش داشته باشی
- دیگه نمی خوام اون نیلوفر ساده باشم از محسن جدا میشم
ولی همه می خوان اونو ببخشم
آقا علی : ببخش ولی زندگی ات رو تغییر بده ازش جدا چون اگه بخشیدیش ممکنه دوباره کارش رو تکرار کنه
- آقا علی ....شما می دونستید من دخترنرگس هستم
لبخندکمرنگی زدوگفت : آره دخترم ولی نخواستم چیزی بگم که دردسر بشه
- آقا علی بچه اتون که دردسر نیست ...یادگار دریا ...حداقل حالا براش پدری کنید
نگاهم کردوگفت : باشه دخترخوب باهم میریم
متعجب نگاهش کردم لبخندی زدوگفت : دیگه مریض ندارم فقط باید برم خونه وبرگردم اگه دوس داشته باشی می تونی بیای
- از خدامه
خندید وروپوشش رو درآورد وگفت : بریم
هنوز عکس مهرداد تو دستش بود وگاهی نگاش می کرد همراهش رفتم خونه اش یه خونه ای تقریبا بزرگ وامروزی خیلی قشنگ آقا علی از چندتا پله رفت بالا ومن تو سالن قدم می زدم کنار میز قاب عکس ها ایستادم یه دختر زیبای چشم آبی کنار مهرداد بود می شد گفت جونی های آقا علی خود مهرداد بود یه عکس دیگه همون دختر چشم آبی یعنی دریا آقا علی مادرم پدرم وآقا حسام وعمه مینا بودن که دوتا بچه ای کوچلو تو دستای آقا علی بود
ولی نمی دونستم کی هستن
یه عکسم از آقا حسام بابا وآقا علی بود که کنار هم وایساده بودن با دقت عکس ها رو نگاه می کردم جونی های آقا حسام مثله الان محمد بود با لبخند عکس دریا رو برداشتم ونگاه می کردم
- مادر مهرداده
- خیلی خوشگله
برگشتم طرف آقا علی وگفتم : چرا فوت شدن ؟
آقا علی نفس عمیقی کشید وگفت : نباید بچه دار می شد ..ولی شد اون عاشق بچه ها بود
- این دوتا بچه کی هستن ؟
آقا علی نگاهی به عکس انداخت وگفت : محمد ومحسن پسرای حسام ومینا
- اونا سه تا پسر دارن شک ندارم مهرداد رو بیشتر از بچه های خودشون دوس دارن
آقا علی سرشو تکون داد وگفت : آره اونا خیلی مهربونن ...یوسف مهرداد رو نپذیرفت می ترسید روزی متوجه بشه ونتونه جواب سوال هاش رو بده
- چرا این کارو کردید ؟
آقا علی آهی کشید وگفت : برام سخت بود ...دریا تو بغل من جون داد دیونه شدم بچه ام رو نمی خواستم ..
۲۴.۱k
۱۳ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.