داستان کوتاه
#داستان_کوتاه
☆دختر راهنمای دکتر☆
در مطب دکتر به شدت به صدا درآمد.
دکتر گفت: «در را شکستی! بیا تو.»🗣
در باز شد و دختر کوچولوی نه سالهای که خیلی پریشان بود، به طرف دکتر دوید: «آقای دکتر! مادرم!»😦
و در حالی که نفس نفس میزد، ادامه داد: «التماس میکنم با من بیایید! مادرم خیلی مریض است🤒.»
دکتر گفت: «باید مادرت را اینجا بیاوری، من برای ویزیت به خانه کسی نمیروم.🤷🏻♂️»
دختر گفت: «ولی دکتر، من نمیتوانم. اگر شما نیایید او میمیرد😢!»
و اشک از چشمانش سرازیر شد.😭
دل دکتر به رحم آمد و تصمیم گرفت همراه او برود.🚶♂️ دختر دکتر را به طرف خانه راهنمایی کرد، جایی که مادر بیمارش در رختخواب افتاده بود.🛏
دکتر شروع کرد به معاینه و توانست با آمپول و قرص تب او را پایین بیاورد و نجاتش دهد💊💉
. او تمام طول شب را بر بالین زن ماند
؛ تا صبح که علائم بهبود در او دیده شد.
زن به سختی چشمانش را باز کرد و از دکتر به خاطر کاری که کرده بود تشکر کرد.☺️🙏🏻
دکتر به او گفت: «باید از دخترت تشکر کنی. اگر او نبود حتما میمردی🙂!»
مادر با تعجب گفت: «ولی دکتر، دختر من سه سال است که از دنیا رفته😳!» و به عکس بالای تختش اشاره کرد.🖼
پاهای دکتر از دیدن عکس روی دیوار سست شد. این همان دختر بود! فرشته ای کوچک و زیبا!⚡👼
#بدون_شرح
☆دختر راهنمای دکتر☆
در مطب دکتر به شدت به صدا درآمد.
دکتر گفت: «در را شکستی! بیا تو.»🗣
در باز شد و دختر کوچولوی نه سالهای که خیلی پریشان بود، به طرف دکتر دوید: «آقای دکتر! مادرم!»😦
و در حالی که نفس نفس میزد، ادامه داد: «التماس میکنم با من بیایید! مادرم خیلی مریض است🤒.»
دکتر گفت: «باید مادرت را اینجا بیاوری، من برای ویزیت به خانه کسی نمیروم.🤷🏻♂️»
دختر گفت: «ولی دکتر، من نمیتوانم. اگر شما نیایید او میمیرد😢!»
و اشک از چشمانش سرازیر شد.😭
دل دکتر به رحم آمد و تصمیم گرفت همراه او برود.🚶♂️ دختر دکتر را به طرف خانه راهنمایی کرد، جایی که مادر بیمارش در رختخواب افتاده بود.🛏
دکتر شروع کرد به معاینه و توانست با آمپول و قرص تب او را پایین بیاورد و نجاتش دهد💊💉
. او تمام طول شب را بر بالین زن ماند
؛ تا صبح که علائم بهبود در او دیده شد.
زن به سختی چشمانش را باز کرد و از دکتر به خاطر کاری که کرده بود تشکر کرد.☺️🙏🏻
دکتر به او گفت: «باید از دخترت تشکر کنی. اگر او نبود حتما میمردی🙂!»
مادر با تعجب گفت: «ولی دکتر، دختر من سه سال است که از دنیا رفته😳!» و به عکس بالای تختش اشاره کرد.🖼
پاهای دکتر از دیدن عکس روی دیوار سست شد. این همان دختر بود! فرشته ای کوچک و زیبا!⚡👼
#بدون_شرح
۲.۷k
۱۸ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.