پارت۲ تسادف خاطره انگیز
از زبون زین
وقتی بلندشدم از اتاق رفتم بیرون رفتم توی حیاط بیمارستان پلم واسه موهای شکلاتیش و چشمای قهوه ایش عطر تنش یه زره شده بود باورم نمیشد دوسال گذشته همش فکر میکنم یه عمر گذشته
گوشیم زنگ خورد
لویی:کجای زین نیم ساعته منتظریم
من:امروز دیدمش
لویی:کیرو ....امیلی...چطوری دیدیش
من:حواسم نبود با ماشین زدم بهش اوردمش بیمارستان
لویی:باشه داداش بعدا میبینمت
زین:باشه میبینمت
یاد روزی افتادم که خیلی سعی میکرد نخنده(۲سال قبل)
من:امیلی چیکار میکنی
امیلی:دارم یعی میکنم نخندم
رفتم از پشت سر کلقلکش دادم
امیلی:زین جر زنی نکن
من:بازی واسه جرزنیه دیگه مگه خودت نمی گی
امیلی دستاشو گذاشت روی شونه هام:چرا خودم گفتم ولی خواهشا دارم سعی میکنم جدی باشم
من:مگه جدی تر از تو هم وجود داره
امیلی:داری مسخرم میکنی
من:نه بابا من مسخره...اصلا باهم جور نیستیم
هر دومون زدیم زیر خنده
(زمان حال)
دلم واسه خنده هاش تنگ شده باید باهاش حرف بزنم
من چقدر احمقم
رفتم داخل بیمارشتان اون رفته بود
از زبون امیلی
سرم رو در اوردم یه نگا به ساعت کردم رفتم توی سالن پذیزش و فرم رو پرکردم و رفتم پیش بقیه درسته دلم واسش تنگ شده ولی هنوزم نبخشیدمش
میشل:چرا اینقدر دیر کردی؟....سرت چیشده چرا چسب زخم زدی بهش
منبغز گلو موگرفت:هیچی نشده
ملیسا:چرت نگو عسلم همه داریم بغزتو میبینیم چیشده؟
من:امروز.....دیدمش
لی لی:کیرو؟...زین؟...اون پسره ی عوضی خیانت کار رو من با دستای خودم میکشمش
میشل:ناراحت نباش خواهری
من:چطوری وقتی هنوزم وقتی میبینمش همدلم میخواد بغلش کنم هم دلم میخواد بزنمش(بازگشت به دوسال قبل)
پست چی اومده بود دم در درو باز کردم
پست چی:نامه اومده بگیر دخترم بدش به زین
من:حتما اقای فرد
درو بستم نامه رو باز کردم
یه نامه بود بایه فلش توی نامه نوشته بود :زین فک نکن چون با اون دختره هستی اینارو پاک میکنم توی فلش واست غافلگیری دارم
فلش رو برداشتن گذاشتموش روی لبتاب توش یه فیلم بود،فیلم خیانت زین با یه دختری به من
قلبم خاکستر شد
(زمان حال)
گریم شدت گرفت چطوری اخه مگه من دوست نداشتم که بهم خیانت کرد
پایان
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
وقتی بلندشدم از اتاق رفتم بیرون رفتم توی حیاط بیمارستان پلم واسه موهای شکلاتیش و چشمای قهوه ایش عطر تنش یه زره شده بود باورم نمیشد دوسال گذشته همش فکر میکنم یه عمر گذشته
گوشیم زنگ خورد
لویی:کجای زین نیم ساعته منتظریم
من:امروز دیدمش
لویی:کیرو ....امیلی...چطوری دیدیش
من:حواسم نبود با ماشین زدم بهش اوردمش بیمارستان
لویی:باشه داداش بعدا میبینمت
زین:باشه میبینمت
یاد روزی افتادم که خیلی سعی میکرد نخنده(۲سال قبل)
من:امیلی چیکار میکنی
امیلی:دارم یعی میکنم نخندم
رفتم از پشت سر کلقلکش دادم
امیلی:زین جر زنی نکن
من:بازی واسه جرزنیه دیگه مگه خودت نمی گی
امیلی دستاشو گذاشت روی شونه هام:چرا خودم گفتم ولی خواهشا دارم سعی میکنم جدی باشم
من:مگه جدی تر از تو هم وجود داره
امیلی:داری مسخرم میکنی
من:نه بابا من مسخره...اصلا باهم جور نیستیم
هر دومون زدیم زیر خنده
(زمان حال)
دلم واسه خنده هاش تنگ شده باید باهاش حرف بزنم
من چقدر احمقم
رفتم داخل بیمارشتان اون رفته بود
از زبون امیلی
سرم رو در اوردم یه نگا به ساعت کردم رفتم توی سالن پذیزش و فرم رو پرکردم و رفتم پیش بقیه درسته دلم واسش تنگ شده ولی هنوزم نبخشیدمش
میشل:چرا اینقدر دیر کردی؟....سرت چیشده چرا چسب زخم زدی بهش
منبغز گلو موگرفت:هیچی نشده
ملیسا:چرت نگو عسلم همه داریم بغزتو میبینیم چیشده؟
من:امروز.....دیدمش
لی لی:کیرو؟...زین؟...اون پسره ی عوضی خیانت کار رو من با دستای خودم میکشمش
میشل:ناراحت نباش خواهری
من:چطوری وقتی هنوزم وقتی میبینمش همدلم میخواد بغلش کنم هم دلم میخواد بزنمش(بازگشت به دوسال قبل)
پست چی اومده بود دم در درو باز کردم
پست چی:نامه اومده بگیر دخترم بدش به زین
من:حتما اقای فرد
درو بستم نامه رو باز کردم
یه نامه بود بایه فلش توی نامه نوشته بود :زین فک نکن چون با اون دختره هستی اینارو پاک میکنم توی فلش واست غافلگیری دارم
فلش رو برداشتن گذاشتموش روی لبتاب توش یه فیلم بود،فیلم خیانت زین با یه دختری به من
قلبم خاکستر شد
(زمان حال)
گریم شدت گرفت چطوری اخه مگه من دوست نداشتم که بهم خیانت کرد
پایان
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۵.۸k
۲۷ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.