رویایی که تبدیل به واقعیت شد پارت ۸۱
جیمین:منم میخوام
کوک:متاسفم واسه شما نداریم
جیمین:پیش تو هست که
کوک:دهنتو ببند حتی فکرشم نکن گائول مال منه نه مال تو😬 جیمین:تو رو خدا کوک:خفه لبا گائول مال منه من:الان دارید سر من دعوا میکنید😐 جیمین:راستشو بگو چه مزه ای بود کوک:خوب یه طعم بی نقص و خاص بود جیمین:تو رو خدا جونگ کوک منو گرفت بلند کرد بردتم یه جا دیگه جیمین:صبر کن کوک:جیمین میزنم تو سرتا گائول دوست دختر من نه دوست دختر تو جونگ کوک دویید رفت تو اتاق و درم بست ولی قفل نکرد و منو گذاشت رو تخت و اومد روم کوک:دیوونس نمیفهمه بهش میگم تو مال منی نه اون من:غیرتیه خودم کوک:واقعا طعم لبات بی نقص بود من:مال توهم همینطور شب بود و من و جونگ کوک خوابمون برد
از زبون جیمین
خوابم نمیبرد همش صحنه بوس اون دوتا میومد یعنی انقدر خوشمزه بود که گفت بی نقص(به جان خودم کا بکنی جونگ کوک میکشت😐😂) دیگه نتونستم و رفتم بیرون از اتاق سمت اتاق کوک و گائول من:نه نکن
صدای درون:بکن
من:نه
صدای درون:چرا
من:اوکی یواش در و باز کردم و رفتم تو جونگ کوک گائولو گرفته بود تو بغلش و راهی نداشتم مجبور شدم برش گردونم (جیمین از الان فاتحتو میخونم رحمت خدا بر تو باد☺🙏برای شادیه مرحوم جیمین فاتحم صلوات 😂🤣🤣) برش گردوندم و خیلی آروم جونگ کوک ولش نمیکرد و تونستم از بغلش بیارمش بیرون یه عروسک بجاش گذاشتم (بمیرم برا جونگ کوک😢) بعد لبامو آروم به لباش نزدیک کردم و چسبوندم رو لباش که چشماشو باز کرد و رفتم عقب دید منم لبامم رو لباشه منو حله داد و یه جیغ زد که جونگ کوک پرید(الا هوم صل الا محمد وآله محمد و عجل فرجهم😂🤣🤣🙏) کوک:گائول چیه یه جونگ کوک یه نگاه بهم کرد گائول:جیمین تو داری چیکار میکنی😫 کوک:جیمین شی تو اتاق چیکار میکنی من:هیچی گائول:لبامو چرا بوسیدی کوک:چییییییییی شد(وایی الا هوم صل الا محمد و آله محمد و عجل فرجهم جیمین به سوی خداوند پر کشید نکشید😂🤣) من:ببخشید گوه خوردم (ببخشش لازم نیست اعدامش کنید😬😂) جونگ کوک پاشد رفت برق روشن کرد من:گائول تو یه چیزی بگو گائول:به من چه میخواستی نکنی حرفاتو به جونگ کوک بگو عقب عقب میرفتم اونم میومد و بعد یقمو گرفت کوک:فقط یک باره دیگه بیای تو اتاقمون بخوای گائولو بوس کنی اون لباتو له میکنم فهمیدم من:مامان کوک:حالا برو بیرون کاریت ندارم اونم فقط بخاطر اینکه گائول اینجاست تا سه میشمارم بیرون نباشی من میدونم باتو بدو ۱ ۲ بعد دوییدم رفتم بیرون از اتاق
از زبون خودم
این چش شده بود بخاطر جیغی که زدم جای بخیه هام درد میکرد من:آهه آییی کوک:گائولم چی شد جا بخیت درد میکنه من:آره آیی کوک:بزار ببینم یه وقت خون نیومده باشه من:باشه بعد لباسمو باز کرد دکمو و نگاه کرد کوک:دکتر بهت داده بود از اینا
کوک:متاسفم واسه شما نداریم
جیمین:پیش تو هست که
کوک:دهنتو ببند حتی فکرشم نکن گائول مال منه نه مال تو😬 جیمین:تو رو خدا کوک:خفه لبا گائول مال منه من:الان دارید سر من دعوا میکنید😐 جیمین:راستشو بگو چه مزه ای بود کوک:خوب یه طعم بی نقص و خاص بود جیمین:تو رو خدا جونگ کوک منو گرفت بلند کرد بردتم یه جا دیگه جیمین:صبر کن کوک:جیمین میزنم تو سرتا گائول دوست دختر من نه دوست دختر تو جونگ کوک دویید رفت تو اتاق و درم بست ولی قفل نکرد و منو گذاشت رو تخت و اومد روم کوک:دیوونس نمیفهمه بهش میگم تو مال منی نه اون من:غیرتیه خودم کوک:واقعا طعم لبات بی نقص بود من:مال توهم همینطور شب بود و من و جونگ کوک خوابمون برد
از زبون جیمین
خوابم نمیبرد همش صحنه بوس اون دوتا میومد یعنی انقدر خوشمزه بود که گفت بی نقص(به جان خودم کا بکنی جونگ کوک میکشت😐😂) دیگه نتونستم و رفتم بیرون از اتاق سمت اتاق کوک و گائول من:نه نکن
صدای درون:بکن
من:نه
صدای درون:چرا
من:اوکی یواش در و باز کردم و رفتم تو جونگ کوک گائولو گرفته بود تو بغلش و راهی نداشتم مجبور شدم برش گردونم (جیمین از الان فاتحتو میخونم رحمت خدا بر تو باد☺🙏برای شادیه مرحوم جیمین فاتحم صلوات 😂🤣🤣) برش گردوندم و خیلی آروم جونگ کوک ولش نمیکرد و تونستم از بغلش بیارمش بیرون یه عروسک بجاش گذاشتم (بمیرم برا جونگ کوک😢) بعد لبامو آروم به لباش نزدیک کردم و چسبوندم رو لباش که چشماشو باز کرد و رفتم عقب دید منم لبامم رو لباشه منو حله داد و یه جیغ زد که جونگ کوک پرید(الا هوم صل الا محمد وآله محمد و عجل فرجهم😂🤣🤣🙏) کوک:گائول چیه یه جونگ کوک یه نگاه بهم کرد گائول:جیمین تو داری چیکار میکنی😫 کوک:جیمین شی تو اتاق چیکار میکنی من:هیچی گائول:لبامو چرا بوسیدی کوک:چییییییییی شد(وایی الا هوم صل الا محمد و آله محمد و عجل فرجهم جیمین به سوی خداوند پر کشید نکشید😂🤣) من:ببخشید گوه خوردم (ببخشش لازم نیست اعدامش کنید😬😂) جونگ کوک پاشد رفت برق روشن کرد من:گائول تو یه چیزی بگو گائول:به من چه میخواستی نکنی حرفاتو به جونگ کوک بگو عقب عقب میرفتم اونم میومد و بعد یقمو گرفت کوک:فقط یک باره دیگه بیای تو اتاقمون بخوای گائولو بوس کنی اون لباتو له میکنم فهمیدم من:مامان کوک:حالا برو بیرون کاریت ندارم اونم فقط بخاطر اینکه گائول اینجاست تا سه میشمارم بیرون نباشی من میدونم باتو بدو ۱ ۲ بعد دوییدم رفتم بیرون از اتاق
از زبون خودم
این چش شده بود بخاطر جیغی که زدم جای بخیه هام درد میکرد من:آهه آییی کوک:گائولم چی شد جا بخیت درد میکنه من:آره آیی کوک:بزار ببینم یه وقت خون نیومده باشه من:باشه بعد لباسمو باز کرد دکمو و نگاه کرد کوک:دکتر بهت داده بود از اینا
۳۳.۶k
۱۸ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.