دیشب شب عجیبی بود
دیشب شب عجیبی بود
روی کاناپه نشسته بودم
یه آهنگ رو بار ها و بار ها گوش میدادم
همش رو تکرار بود
نمی تونستم بلند شم
خوابم نمیومد
یه حس بدی بود
انگار یچیزی داشت از پشت قلبمو سوراخ می کرد
نمی تونستم جلوشو بگیرم
کلی حرف بود، کلی گله بود، کلی شعر بود
ک باید بهش می گفتم:)
اما کسی نبود!
روی کاناپه نشسته بودم
یه آهنگ رو بار ها و بار ها گوش میدادم
همش رو تکرار بود
نمی تونستم بلند شم
خوابم نمیومد
یه حس بدی بود
انگار یچیزی داشت از پشت قلبمو سوراخ می کرد
نمی تونستم جلوشو بگیرم
کلی حرف بود، کلی گله بود، کلی شعر بود
ک باید بهش می گفتم:)
اما کسی نبود!
۶.۴k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.