میلرزید؛ نه از سرمای بیرون، از بارش برفی که درونش بود و آدم برفیِ درست شده، تو جهنم چشماش آب میشد و روی گونههاش میریخت... - اِکسِدِنسیاست [ کسی که تظاهر میکنه خوبه در حالیکه میخواد بمیره ]