صحنه در تمنا… پر تلالو… پرهیاهیو،پر از شادی،پر از عشق… یک
صحنه در تمنا… پر تلالو… پرهیاهیو،پر از شادی،پر از عشق… یک قیبله عاشق،عاشق و دلباخته،به امید شکفتن تو… پشت صحنه شمردن ثانیه ها، روی پرده،فریاد رسای عشق،آزادی… همه رفتن،تو ماندی…اشک ریختی،درد کشیدی،تحمل کردی،سکوت کردی…
بیست سال گذشت… همه رفتن… تو هم رفتی… رفتی و کوچ کردی… با خود همه چیز را بردی… جز عشقت به مردم را،وطنت را… رفتی و دگرباره شکفتی… صدای سبز عشق شدی و فریاد زدی… عشق را فریاد زدی… کویر را… مرداب را… جاده را فریاد زدی و ای کاش سرگذشتت دیگر سهرابی نباشد… سرنوشتت را نه سهراب،نه سکوت،بلکه یک قبیله عاشق از تبار عشق بنویسند… و تو ای گل من همیشه در اوج می مانی و میدرخشی مثل یک ستاره،الماس،قیمتی و با ارزش…
بمان و بدرخش…تا ابد بدرخش بانو شب های تنهایی من.
بیست سال گذشت… همه رفتن… تو هم رفتی… رفتی و کوچ کردی… با خود همه چیز را بردی… جز عشقت به مردم را،وطنت را… رفتی و دگرباره شکفتی… صدای سبز عشق شدی و فریاد زدی… عشق را فریاد زدی… کویر را… مرداب را… جاده را فریاد زدی و ای کاش سرگذشتت دیگر سهرابی نباشد… سرنوشتت را نه سهراب،نه سکوت،بلکه یک قبیله عاشق از تبار عشق بنویسند… و تو ای گل من همیشه در اوج می مانی و میدرخشی مثل یک ستاره،الماس،قیمتی و با ارزش…
بمان و بدرخش…تا ابد بدرخش بانو شب های تنهایی من.
۷۱۲
۰۷ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.