من زنم ..........در گلوی زمین گیر کرده ام ..قدری حرف می خ
من زنم ..........در گلوی زمین گیر کرده ام ..قدری حرف می خواهم وکمی آزادی....دوباره سیب بچین حوا ....من خسته ام ،بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند.....
۱.۷k
۰۱ اسفند ۱۴۰۲