عشق شیرین پارت ۵
یونا:
با جیغ وحشتناک از خواب پریدم که دیدم یجی با خنده نشسته
یونا:خیلی بدی این چه طرز بیدار کرده کصا*فتتتت
یجی:خفه بابا بلند شو بریم خرید
یونا:کی سرصبح میره خرید؟
یجی:۳ ظهره خانم
یونا:وات د هللل این همه خوابیدممم؟
****&
جی هوپ:
هیچکس خونه نبود به جز زن عمو و مامان که زن عمو هم سرش درد میکرد خواب بود
از اتاق اومدم بیرون و رفتم پایین
مامان:پسرم بیا بشین میخوام حرف بزنیم
جی هوپ:چشم
نشستیم روی مبل
مامان:خب جی هوپ تو چند سالته؟
جی هوپ:وا مامان یعنی نمیدونید؟۲۸
مامان:چرا میدونم میخوام آگاهت کنم
جی هوپ:چرا؟
مامان:خب ببین تو ۲۸ سالته چند ماه دیگه میشه ۲۹ سالت هرچقدر ساکت موندم کافیه دیگه مجردی بسه
با تعجب به حرف مامان گوش میکردم
جی هوپ:چی؟
مامان:همین که شنیدی
جی هوپ:من ازدواج نمیکنم
مامان:دوماه بهت فرصت میدم
خم شوم و زیر گوش مامان غریدم:من ازدواج نمیکنم تماام
مامان:بعضی وقتا شک میکنم به پسر بودنت
با این حرف مامان صدای خنده بلند شد سرم رو بلند کردم جین رو دیدم
جین:ای گل گفتی زن عمو
جی هوپ:خفه شو
رفتم بیرون سرم داغ کرده بود
****&
یونا:
از خرید برگشتیم هیچکس خونه نبود
یجی:من گشنمههه کسی هم خونه نیس
یونا:مگه ما فلج هستیم؟خب یه چیزی میپزیم
یجی:اوه اوه باید زنگ بزنم بیمارستان
یونا:خفه بابا
بعد از خوردن سوسیس کم کم همه پیدا شدن
نشسته بودیم که که زن عمو اشارا کرد دنبالش برم
رفتیم اشپزخونه
زن عمو:دخترم میخواستم راجب یه موضوع مهم باهم حرف بزنیم
یونا:جانم بفرمایید
زن عمو:راجب جی هوپ
یکم استرس گرفتم اون به من چه ربطی داره
زن عمو:میخواستم دلشو بدست بیاری
یونا:چییییی؟چراااا
زن عمو:میدونم توی زندگی تو کسی نیست و کسی رو دوست نداری و میخوام اینکارو تو انجام بدی شما از هرمظر باهم جور هستین(خیلییی اصلا خیلی جورن😂)من اجبارت نمیکنم ولی میخوام این خوبی رو در حقم بکنی
زن عمو بلند شد و رفت و نزاشت جوابمو بگم
واقعا تعجب کردم من مخ جی هوپ رو بزنم؟عمرااااا ما به خون هم تشنه هستیم
میخواستم بلند شم که حس کردم یکی پشتمه که دیدم جی هوپ با غضب نگام میکنه
هین ارومی گفتم و رفتم عقب و اون میومد جلو نمیدونم چرا نمیتونستم کاری کنم اونقدر رفتم عقب تا حوردم به کابینت خم شد و گفت
جی هوپ:چرا رنگت پریده؟ترسیدی؟
یونا:ن...نه به هیییچ.....ع...عنوان
جی هوپ"همین حالا میری به مامانم میگی که پیشنهادش رو قبول نمیکنی و بعد زود رفت بیرون
وای شنیده بود
ادامه در پارت بعدی
با جیغ وحشتناک از خواب پریدم که دیدم یجی با خنده نشسته
یونا:خیلی بدی این چه طرز بیدار کرده کصا*فتتتت
یجی:خفه بابا بلند شو بریم خرید
یونا:کی سرصبح میره خرید؟
یجی:۳ ظهره خانم
یونا:وات د هللل این همه خوابیدممم؟
****&
جی هوپ:
هیچکس خونه نبود به جز زن عمو و مامان که زن عمو هم سرش درد میکرد خواب بود
از اتاق اومدم بیرون و رفتم پایین
مامان:پسرم بیا بشین میخوام حرف بزنیم
جی هوپ:چشم
نشستیم روی مبل
مامان:خب جی هوپ تو چند سالته؟
جی هوپ:وا مامان یعنی نمیدونید؟۲۸
مامان:چرا میدونم میخوام آگاهت کنم
جی هوپ:چرا؟
مامان:خب ببین تو ۲۸ سالته چند ماه دیگه میشه ۲۹ سالت هرچقدر ساکت موندم کافیه دیگه مجردی بسه
با تعجب به حرف مامان گوش میکردم
جی هوپ:چی؟
مامان:همین که شنیدی
جی هوپ:من ازدواج نمیکنم
مامان:دوماه بهت فرصت میدم
خم شوم و زیر گوش مامان غریدم:من ازدواج نمیکنم تماام
مامان:بعضی وقتا شک میکنم به پسر بودنت
با این حرف مامان صدای خنده بلند شد سرم رو بلند کردم جین رو دیدم
جین:ای گل گفتی زن عمو
جی هوپ:خفه شو
رفتم بیرون سرم داغ کرده بود
****&
یونا:
از خرید برگشتیم هیچکس خونه نبود
یجی:من گشنمههه کسی هم خونه نیس
یونا:مگه ما فلج هستیم؟خب یه چیزی میپزیم
یجی:اوه اوه باید زنگ بزنم بیمارستان
یونا:خفه بابا
بعد از خوردن سوسیس کم کم همه پیدا شدن
نشسته بودیم که که زن عمو اشارا کرد دنبالش برم
رفتیم اشپزخونه
زن عمو:دخترم میخواستم راجب یه موضوع مهم باهم حرف بزنیم
یونا:جانم بفرمایید
زن عمو:راجب جی هوپ
یکم استرس گرفتم اون به من چه ربطی داره
زن عمو:میخواستم دلشو بدست بیاری
یونا:چییییی؟چراااا
زن عمو:میدونم توی زندگی تو کسی نیست و کسی رو دوست نداری و میخوام اینکارو تو انجام بدی شما از هرمظر باهم جور هستین(خیلییی اصلا خیلی جورن😂)من اجبارت نمیکنم ولی میخوام این خوبی رو در حقم بکنی
زن عمو بلند شد و رفت و نزاشت جوابمو بگم
واقعا تعجب کردم من مخ جی هوپ رو بزنم؟عمرااااا ما به خون هم تشنه هستیم
میخواستم بلند شم که حس کردم یکی پشتمه که دیدم جی هوپ با غضب نگام میکنه
هین ارومی گفتم و رفتم عقب و اون میومد جلو نمیدونم چرا نمیتونستم کاری کنم اونقدر رفتم عقب تا حوردم به کابینت خم شد و گفت
جی هوپ:چرا رنگت پریده؟ترسیدی؟
یونا:ن...نه به هیییچ.....ع...عنوان
جی هوپ"همین حالا میری به مامانم میگی که پیشنهادش رو قبول نمیکنی و بعد زود رفت بیرون
وای شنیده بود
ادامه در پارت بعدی
۵.۴k
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.