عشق شیرین پارت ۴۲
جی هوپ:
با کمک یجی یونا رو کشیدم توی خونه همه چیو از اول براش توضیح دادم تمام ماجرای نایون رو حتی ماجرای اینکه بچمون با قرص مرده بود رو هم گفتم خیلی گیج شده بود اونم به من قضیه ی تهیونگ رو تعریف کرد و گفت اون حتی خودش نامزد داره
چمدون یونا رو برداشتم
خیالم از همه چی راحت بود به جز یونگبوک
خیلی خوشحال بودم که دوباره یونا رو بدست اوردم
داشتیم برمیگشتیم خونمون.
مامان گیر داده بود که نایون رو به پلیس گزارش بدم ولی خب....
**&&***
یونا:
کت جی هوپ رو دور سوجی پیچیدم تا سرما نخوره....تو تنش زار میزد
۳ سال تلاش کردم سوجی حرف بزنه فقط میگفت مامان ولی الان از وقتی جی هوپ رو دیده مثل بلبل حرف میزنه
**
داشتم سوجی رو مبخوابوندم ولی لجبازی میکرد
_عههه سوجی بخوااب
با صدای جی هوپ برگشتم دبدم با لباس راحتی تیکه داده به در
جی هوپ:دعوا نکن....تو برو من میخوابونمش
منو به زور فرستاد بیرون
**
بعد چند دقیقه اومد.......یکم اومد نزدیکتر و یهو لبشو گزاشت رو ل*بم
ازش جدا شدم و محکم بغلش کردم
واقعا احمق بودم که حرف یونبگوک رو گوش میکردم
یه قطره از جشم جی هوپ اومد پایین....برام سخت بود گریه کردنشو ببینم
**
زیرچایی رو کم کردم و رفتم تا جی هوپ رو بیدار کنم
سوجی داشت به کارتون نگاه میکرد
_سوجی دخترم برو سرمیز بشین تا بیام....به چیزی دست نزنا
سوجی:چشمم
رفتم توی اتاق پیشونیشو بوسیدم
_جی هوپ نمیخوای بیدار شی؟
جی هوپ :خوابم میاااد
_عه بلندشو بعدشمیگی گشنمه
رفتم بیرون تا خودش هروقت خواست بیاد با صدای زنگ رفتم سمت در با دیدن جین اخمام رفت توهم
رفتم جی هوپ رو صدا بزنم دیدم نیس حتما رفته دست و صورتشو بشوره
برگشتم درو باز کردم
بدون سلام کردن گفتم
_عرضتون؟
جین:جی هوپ کجاست؟
_کار داره
خواست بیاد داخل که جلوشو گرفتم اونقدر ازش متنفر بودم که دلم نمیخواست حتی پاشو بزاره جایی که مت هستم
_کجا جناب کیم؟
جین:اووو جو گرفتت یونا خانوم...فکر نکن من از تو خیلی خوشم میاد
_خوشت بیاد و نیاد مهم نیس
جین:برو کنار
با صدای بلند گفتم:کنار نرم چی میشه مثلا؟
پوزخند زد و گفت:هیچی خواهر ناتنی عزیز....شاید کاری بکنم که خوشت نیاد
چشمام گرد شد....ناتنی؟عصبی شدم....دستام ملیرزید
با صدای جی هوپ به خودم اومدم
جی هوپ عصبی گفت:جیین
ولی جین با پوزخند نگام نیکرد.....من خواهر ناتنی جین بودم؟
جی هوپ به سمت جین رفت
جین:هه بخاطر یه زنه....
جی هوپ با مشت زد تو صورت جین
جی هوپ:بفهم چی داری میگییی
جین با انگشتش خون گوشه لبشو پاک کرد
جی هوپ:گمشو برد بیرون نمیخوام ریخت نحستو ببینم
من نمیخواستم اینجوری بشه........اینا از بجگی باهم بودن
جین برگشت که بره گفتم:نرو.بیا داخل حرف میزنیم
هرچی باشه داداشم بود
رفتم دستمال اوردم و گوشه ی لبشو پاک کردم
_اشتی کنید زووود
جی هوپ:نمیکنم
_چقدر بچه اید شما.......
جین بلند شد بره که جلوشو گرفتم
جی هوپ:بزار بره
_باشه پس منم میرم
رفتم توی اتاق که جی هوم هم پشتم اومد.
وقتی رفتیم بیرون با دیدن صحنه رو با روم تعجب کردم...جین داشت با سوجی بازی میکرد....با دیدن ما خواست بره ولی جی هوپ گفت از من معذرت خواهی کنه
جی هوپ:چرا میخوای همرو از خودت بِرونی؟خواهر ناتنی چه کوفتی بود دیگه
جین بدون جواب دادن رفت بیرون
نمیدونم جرا بخشیدمش...شاید هنوزم دوسش دارم
ادامه در پارت بعدی
با کمک یجی یونا رو کشیدم توی خونه همه چیو از اول براش توضیح دادم تمام ماجرای نایون رو حتی ماجرای اینکه بچمون با قرص مرده بود رو هم گفتم خیلی گیج شده بود اونم به من قضیه ی تهیونگ رو تعریف کرد و گفت اون حتی خودش نامزد داره
چمدون یونا رو برداشتم
خیالم از همه چی راحت بود به جز یونگبوک
خیلی خوشحال بودم که دوباره یونا رو بدست اوردم
داشتیم برمیگشتیم خونمون.
مامان گیر داده بود که نایون رو به پلیس گزارش بدم ولی خب....
**&&***
یونا:
کت جی هوپ رو دور سوجی پیچیدم تا سرما نخوره....تو تنش زار میزد
۳ سال تلاش کردم سوجی حرف بزنه فقط میگفت مامان ولی الان از وقتی جی هوپ رو دیده مثل بلبل حرف میزنه
**
داشتم سوجی رو مبخوابوندم ولی لجبازی میکرد
_عههه سوجی بخوااب
با صدای جی هوپ برگشتم دبدم با لباس راحتی تیکه داده به در
جی هوپ:دعوا نکن....تو برو من میخوابونمش
منو به زور فرستاد بیرون
**
بعد چند دقیقه اومد.......یکم اومد نزدیکتر و یهو لبشو گزاشت رو ل*بم
ازش جدا شدم و محکم بغلش کردم
واقعا احمق بودم که حرف یونبگوک رو گوش میکردم
یه قطره از جشم جی هوپ اومد پایین....برام سخت بود گریه کردنشو ببینم
**
زیرچایی رو کم کردم و رفتم تا جی هوپ رو بیدار کنم
سوجی داشت به کارتون نگاه میکرد
_سوجی دخترم برو سرمیز بشین تا بیام....به چیزی دست نزنا
سوجی:چشمم
رفتم توی اتاق پیشونیشو بوسیدم
_جی هوپ نمیخوای بیدار شی؟
جی هوپ :خوابم میاااد
_عه بلندشو بعدشمیگی گشنمه
رفتم بیرون تا خودش هروقت خواست بیاد با صدای زنگ رفتم سمت در با دیدن جین اخمام رفت توهم
رفتم جی هوپ رو صدا بزنم دیدم نیس حتما رفته دست و صورتشو بشوره
برگشتم درو باز کردم
بدون سلام کردن گفتم
_عرضتون؟
جین:جی هوپ کجاست؟
_کار داره
خواست بیاد داخل که جلوشو گرفتم اونقدر ازش متنفر بودم که دلم نمیخواست حتی پاشو بزاره جایی که مت هستم
_کجا جناب کیم؟
جین:اووو جو گرفتت یونا خانوم...فکر نکن من از تو خیلی خوشم میاد
_خوشت بیاد و نیاد مهم نیس
جین:برو کنار
با صدای بلند گفتم:کنار نرم چی میشه مثلا؟
پوزخند زد و گفت:هیچی خواهر ناتنی عزیز....شاید کاری بکنم که خوشت نیاد
چشمام گرد شد....ناتنی؟عصبی شدم....دستام ملیرزید
با صدای جی هوپ به خودم اومدم
جی هوپ عصبی گفت:جیین
ولی جین با پوزخند نگام نیکرد.....من خواهر ناتنی جین بودم؟
جی هوپ به سمت جین رفت
جین:هه بخاطر یه زنه....
جی هوپ با مشت زد تو صورت جین
جی هوپ:بفهم چی داری میگییی
جین با انگشتش خون گوشه لبشو پاک کرد
جی هوپ:گمشو برد بیرون نمیخوام ریخت نحستو ببینم
من نمیخواستم اینجوری بشه........اینا از بجگی باهم بودن
جین برگشت که بره گفتم:نرو.بیا داخل حرف میزنیم
هرچی باشه داداشم بود
رفتم دستمال اوردم و گوشه ی لبشو پاک کردم
_اشتی کنید زووود
جی هوپ:نمیکنم
_چقدر بچه اید شما.......
جین بلند شد بره که جلوشو گرفتم
جی هوپ:بزار بره
_باشه پس منم میرم
رفتم توی اتاق که جی هوم هم پشتم اومد.
وقتی رفتیم بیرون با دیدن صحنه رو با روم تعجب کردم...جین داشت با سوجی بازی میکرد....با دیدن ما خواست بره ولی جی هوپ گفت از من معذرت خواهی کنه
جی هوپ:چرا میخوای همرو از خودت بِرونی؟خواهر ناتنی چه کوفتی بود دیگه
جین بدون جواب دادن رفت بیرون
نمیدونم جرا بخشیدمش...شاید هنوزم دوسش دارم
ادامه در پارت بعدی
۵.۶k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.