part 16
part 16
«دشمن برادرم شدم»
ویو ات:
یعنی اون این همه برایمن گریه کرده که پایه چشماش قرمز شده بغض گرفته بودم و هر لحظه نزدیک بود گریه کنم تهیونگ پاشود و رفت سر کار نزدیک بود بغضم بترکه پاشودم و سریع رفتم توی اتاق و گریم گرفت
ویو کوک:
دیدم چشمای ات پر از اشک شده داشت گریش میگرفت که سریع رفت توی اتاقش نگرانش شدم و رفتم دنبالش
کوک: ات... ات خوبی
ات:(گریه)
کوک: چیشده بگو
ویو ات:
نمیتونستم حرف بزنم که کوک اومد و منو بغل کرد همیشه وقتی بغلم میکنه گریم بند میاد مثل همیشه گریم تموم شد و کوکو سفت بغل کردم و تو بغلش گفتم ت.... و به خاطر من انقدر گریه کرده بودی اره
کوک: فراموشش کن
ات: کوک خواهش میکنم با فکر کردن به من به خودت اسیب نزن اینطوری عذاب وجدان میگیرم
کوک: واسه ات اب ریختم و دادم بهش و گفتم باشه
ات: قول میدی
کوک: گونیه اترو بوسیدم و گفتم قول میدم حالا پاشو بریم باشگاه نیم ساعت دیگه شروع میشه
«دشمن برادرم شدم»
ویو ات:
یعنی اون این همه برایمن گریه کرده که پایه چشماش قرمز شده بغض گرفته بودم و هر لحظه نزدیک بود گریه کنم تهیونگ پاشود و رفت سر کار نزدیک بود بغضم بترکه پاشودم و سریع رفتم توی اتاق و گریم گرفت
ویو کوک:
دیدم چشمای ات پر از اشک شده داشت گریش میگرفت که سریع رفت توی اتاقش نگرانش شدم و رفتم دنبالش
کوک: ات... ات خوبی
ات:(گریه)
کوک: چیشده بگو
ویو ات:
نمیتونستم حرف بزنم که کوک اومد و منو بغل کرد همیشه وقتی بغلم میکنه گریم بند میاد مثل همیشه گریم تموم شد و کوکو سفت بغل کردم و تو بغلش گفتم ت.... و به خاطر من انقدر گریه کرده بودی اره
کوک: فراموشش کن
ات: کوک خواهش میکنم با فکر کردن به من به خودت اسیب نزن اینطوری عذاب وجدان میگیرم
کوک: واسه ات اب ریختم و دادم بهش و گفتم باشه
ات: قول میدی
کوک: گونیه اترو بوسیدم و گفتم قول میدم حالا پاشو بریم باشگاه نیم ساعت دیگه شروع میشه
۹.۴k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.