پارت ۸
فیلم که تموم شد به ا.ت نگاه کردم
و با یه صحنه خیلی کیوت مواجه شدم
دیدم ا.ت خوابیده
دلم نیومد همونجا ولش کنم و براید استایل بقلش کردم و گذاشتم روی تختش
بهش نگاه کردم،به چشماش نگاه کردم
انگار یه حسی بهش دارم
انگار، انگار من این آدم رو دوست دارم
یه بوسه کوچیک روی پیشونیش زدم که یه دفعه دیدم بیدار شد
ا.ت، آهاااا مچتو گرفتم تو منو دوست داررییی
کوک، نه نه من دوست ندارممممم
ا.ت، عیبی نداره بیا صادق باشیم
خب اول من میگم
من....دوست....دارم(ذوق)
کوک، منم.... دوست....دارم(ذوق)
اینو که گفتم ا.ت پرید بغلم
ا.ت، وای من از تو بدم میومد چطوری الان عاشقت شدم هاااا هااااااا؟؟؟؟
ا.ت ویو
بعدش شب بخیر گفتیم و من تو تخت و کوک هم تو سالن خوابید
«فلش بک به فردا صبح»
کوکیی بیا صبونه
کوک، باشه باشه اومدم لیدی
کوک، ویو
صبونه خوردیم و به درخواست ا.ت رفتیم بیرون گردش
حاضر شدیم و پیاده رفتیم پارک
کوک، لیدی
ا.ت، بله
کوک، واقعا دوستم داری؟
ا.ت، نه
کوک، ها؟
ا.ت، من دوستت ندارم من عاشقتم
کوک، بنظرت زود پسرخاله نشدیم؟
ا.ت، اینجوری فکر میکنی؟ همینجا بزنمت؟
کوک، غلط خوردم
ا.ت، از این به بعد من فرماندم
کوک، عهههه یعنی من سربازم؟
ا.ت، بله پس. چی میخوای شما بیا بشو آقامون
کوک، بهش فکر میکنم
ا.ت، یاااااا کوککککک
کوک، اوه اوه الان اون روش رو نشون میده
ا.ت، من اون رو ندارم عیشسش
کوک، اوکی اوکی
کوک ویووو
رفتیم خونه و یکم استراحت کردیم تا اینکه کوک گفت
کوک، یکی از دوستام یه رستوران داره میتونیم بریم اونجا کار کنیم
ا.ت، باشه بریم
کوک، باشه پس بهش خبر میدم🌙✨❤️🩹
و با یه صحنه خیلی کیوت مواجه شدم
دیدم ا.ت خوابیده
دلم نیومد همونجا ولش کنم و براید استایل بقلش کردم و گذاشتم روی تختش
بهش نگاه کردم،به چشماش نگاه کردم
انگار یه حسی بهش دارم
انگار، انگار من این آدم رو دوست دارم
یه بوسه کوچیک روی پیشونیش زدم که یه دفعه دیدم بیدار شد
ا.ت، آهاااا مچتو گرفتم تو منو دوست داررییی
کوک، نه نه من دوست ندارممممم
ا.ت، عیبی نداره بیا صادق باشیم
خب اول من میگم
من....دوست....دارم(ذوق)
کوک، منم.... دوست....دارم(ذوق)
اینو که گفتم ا.ت پرید بغلم
ا.ت، وای من از تو بدم میومد چطوری الان عاشقت شدم هاااا هااااااا؟؟؟؟
ا.ت ویو
بعدش شب بخیر گفتیم و من تو تخت و کوک هم تو سالن خوابید
«فلش بک به فردا صبح»
کوکیی بیا صبونه
کوک، باشه باشه اومدم لیدی
کوک، ویو
صبونه خوردیم و به درخواست ا.ت رفتیم بیرون گردش
حاضر شدیم و پیاده رفتیم پارک
کوک، لیدی
ا.ت، بله
کوک، واقعا دوستم داری؟
ا.ت، نه
کوک، ها؟
ا.ت، من دوستت ندارم من عاشقتم
کوک، بنظرت زود پسرخاله نشدیم؟
ا.ت، اینجوری فکر میکنی؟ همینجا بزنمت؟
کوک، غلط خوردم
ا.ت، از این به بعد من فرماندم
کوک، عهههه یعنی من سربازم؟
ا.ت، بله پس. چی میخوای شما بیا بشو آقامون
کوک، بهش فکر میکنم
ا.ت، یاااااا کوککککک
کوک، اوه اوه الان اون روش رو نشون میده
ا.ت، من اون رو ندارم عیشسش
کوک، اوکی اوکی
کوک ویووو
رفتیم خونه و یکم استراحت کردیم تا اینکه کوک گفت
کوک، یکی از دوستام یه رستوران داره میتونیم بریم اونجا کار کنیم
ا.ت، باشه بریم
کوک، باشه پس بهش خبر میدم🌙✨❤️🩹
۵.۰k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.