رمان
رمان
شب خاص
پارت 21
( از درد به خودم میپیچیدم که تهیونگ متوجه دردم شد و منو برداشت بغلش و برد توی حموم و گذاشت توی وان اب گرم خودش هم اومد پیشم نشست)
+ الان بهتری؟
- اره...
+ امیدوارم دیگه تکرار نکنی
- دیگه... تکرار نمیکنم
+ خوبه
(بغلم کرد و سرم رو گذاشتم روی سینش و با دستش موهامو لمس کرد و سرمو نوازش میکرد بعد از یه مدتی حالم بهتر شده بود تهیونگ رفت و حوله رو از جلوی در برام اورد و حوصله خودشم تنش کرده بود حوله گرفتم و تنم کردم و رفتم بیرون و نشستم روی تخت و تهیونگ لباس اورد برام)
+ بیا بپوششون...
- ممنون
+ خواهش... راستی یه چیزی دیگه هم حق نداری جایی که من نیستم لباس به این کوتاهی بپوشی
- باشه
+ خوبه... لباساتو بپوش و بگیر بخواب
- باشه
(رفت بیرون و رفت پایین و من لباسامو پوشیدم و روی تخت دراز کشیدم و لحاف کشیدم روی خودم و خوابم برد صبح از خواب بیدار شدم و تهیونگ رو کنار خودم دیدم)
+ عزیزم حالت خوبه؟
- اره خوبم
شب خاص
پارت 21
( از درد به خودم میپیچیدم که تهیونگ متوجه دردم شد و منو برداشت بغلش و برد توی حموم و گذاشت توی وان اب گرم خودش هم اومد پیشم نشست)
+ الان بهتری؟
- اره...
+ امیدوارم دیگه تکرار نکنی
- دیگه... تکرار نمیکنم
+ خوبه
(بغلم کرد و سرم رو گذاشتم روی سینش و با دستش موهامو لمس کرد و سرمو نوازش میکرد بعد از یه مدتی حالم بهتر شده بود تهیونگ رفت و حوله رو از جلوی در برام اورد و حوصله خودشم تنش کرده بود حوله گرفتم و تنم کردم و رفتم بیرون و نشستم روی تخت و تهیونگ لباس اورد برام)
+ بیا بپوششون...
- ممنون
+ خواهش... راستی یه چیزی دیگه هم حق نداری جایی که من نیستم لباس به این کوتاهی بپوشی
- باشه
+ خوبه... لباساتو بپوش و بگیر بخواب
- باشه
(رفت بیرون و رفت پایین و من لباسامو پوشیدم و روی تخت دراز کشیدم و لحاف کشیدم روی خودم و خوابم برد صبح از خواب بیدار شدم و تهیونگ رو کنار خودم دیدم)
+ عزیزم حالت خوبه؟
- اره خوبم
۱۴.۰k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.