رمان
رمان
شب خاص
پارت ۲۰
( از پشت واردم کرد و به شدت تلمبه میزد طوری که از درد ناله میکردم و گریه میکردم ولی جرات نداشتم حرفی بزنم گردنمو مک میزد که کلا کبود شده بود گردنم بعد از انجام کارش ازم بیرون کشید و من فقط از درد گریه میکردم)
- ت... تهیونگ... م... من...
+ دهنتو ببند اون عوضی بهت دست زده اون عوضی اون کارا رو باهات کرده فقط من حق دارم اینکارو کنم میفهمی؟( با داد)
- ا... اره
+ تو توی بار چه غلطی میکردی؟( داد)
- من... فقط حوصلم سررفته بود...
+ این شد بهمونه؟ حتی اگه بمیری حق نداری بدون اجازه من از این خونه پاتو بیرون بزاری فهمیدی؟( داد)
- مگه من زندانی توعم؟
+ چطور جرات میکنی حرف بزنی؟(داد)
- م... من متاسفم
+ متاسف بودن تو چه فایده ای داره ها؟( داد)
(توی سکوت گریه میکردم وای اون حتی اهمیت نمیداد که من گریه میکنم یا درد میکشم و از جلو واردم کرد بعد از اینکه کارش تموم شد دراز کشید کنارم)
+ دیگه حق نداری بدون اجازه من پاتو از این خونه بزاری بیرون فهمیدی؟
- ب... بله
+ خوبه
شب خاص
پارت ۲۰
( از پشت واردم کرد و به شدت تلمبه میزد طوری که از درد ناله میکردم و گریه میکردم ولی جرات نداشتم حرفی بزنم گردنمو مک میزد که کلا کبود شده بود گردنم بعد از انجام کارش ازم بیرون کشید و من فقط از درد گریه میکردم)
- ت... تهیونگ... م... من...
+ دهنتو ببند اون عوضی بهت دست زده اون عوضی اون کارا رو باهات کرده فقط من حق دارم اینکارو کنم میفهمی؟( با داد)
- ا... اره
+ تو توی بار چه غلطی میکردی؟( داد)
- من... فقط حوصلم سررفته بود...
+ این شد بهمونه؟ حتی اگه بمیری حق نداری بدون اجازه من از این خونه پاتو بیرون بزاری فهمیدی؟( داد)
- مگه من زندانی توعم؟
+ چطور جرات میکنی حرف بزنی؟(داد)
- م... من متاسفم
+ متاسف بودن تو چه فایده ای داره ها؟( داد)
(توی سکوت گریه میکردم وای اون حتی اهمیت نمیداد که من گریه میکنم یا درد میکشم و از جلو واردم کرد بعد از اینکه کارش تموم شد دراز کشید کنارم)
+ دیگه حق نداری بدون اجازه من پاتو از این خونه بزاری بیرون فهمیدی؟
- ب... بله
+ خوبه
۱۱.۴k
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.