هربار که تو برنامه ضبط اسمت رو میدیدم..
قلبم انقدر تند میزد که صداش رو تو گوشهام میشنیدم. زود لباسهایی که قرار بود بپوشی رو چک میکردم و وقتی به ترکیب پوست سفیدت با اون رنگها فکر میکردم از شادی تو جام بند نمیشدم. همه کارم میشد منتظر موندن.
یکی از همون روزها رسید و وقتی اومدی آرامش و سکوتی که داشتی کل فضا رو گرفت. کنار تو اصلا نمیشد مضطرب بود.
مثل همیشه نور رو تنظیم کردم؛ همه نورها باید به تو میتابیدن دونه برفم.
کارم که تموم شد، پشت دوربین اصلی ایستادم تا تماشات کنم.
این اولین بار بود که من رو درحالیکه پشت اون دوربین بزرگ قایم شده بودم دیدی.
الان از اون روز سه سال میگذره و هربار بخوای سر به سرم بذاری مثل اون روز ابروهاتو میندازی بالا و نگاهم میکنی.
چون میدونی اینطوری هرکاری که بخوای واست انجام میدم.
قلبم انقدر تند میزد که صداش رو تو گوشهام میشنیدم. زود لباسهایی که قرار بود بپوشی رو چک میکردم و وقتی به ترکیب پوست سفیدت با اون رنگها فکر میکردم از شادی تو جام بند نمیشدم. همه کارم میشد منتظر موندن.
یکی از همون روزها رسید و وقتی اومدی آرامش و سکوتی که داشتی کل فضا رو گرفت. کنار تو اصلا نمیشد مضطرب بود.
مثل همیشه نور رو تنظیم کردم؛ همه نورها باید به تو میتابیدن دونه برفم.
کارم که تموم شد، پشت دوربین اصلی ایستادم تا تماشات کنم.
این اولین بار بود که من رو درحالیکه پشت اون دوربین بزرگ قایم شده بودم دیدی.
الان از اون روز سه سال میگذره و هربار بخوای سر به سرم بذاری مثل اون روز ابروهاتو میندازی بالا و نگاهم میکنی.
چون میدونی اینطوری هرکاری که بخوای واست انجام میدم.
۱.۰k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.