عشق خونی
part ¹
ویو نویسنده
ات و اد قرار بود برای اولین بار به دیدن خوانواده پدریشون برن چون از تولدشون تا الان کره نرفتن و خوانواده پدرشون رو ندیدن
هردوشون از این که قرار بود به کره بیان ناراضی بودن زندگی تو آمریکا براشون خیلی راحت تر و بهتر بود مخصوصا این که اونا اونجا پیش خانواده مادریشون راحت تر و صمیمی تر بودن
ویو ا/ت
تازه از هوا پیما پیاده شدیم ا/د ستمو گرفته بود و منتظر چمدون ها بودیم
نگاهی به اد کردم موهاشو مصری کوتاه کرده بود و به رنگ زرد درشون آورده بود دقیقا بر خلاف من که موهام سیاه و بلند بود موهام تا مچ پاهام میرسید این خصوصیتو از مامانمون به ارث بردیم اد هم رشد موهاش زیاده اما از موهای بلند بدش میاد میگه تو دست پاس دلیل اصلی این که موهاشو رنگ کرده بود هم این بود که بقیه مارو باهم اشتباه میگرفتن و اون همیشه دراین مورد عصبی برخورد میکرد راستش ما به هم شبیهیم قیافمون قدمون اما تفاوت هایی هم داریم که بقیه بهشون توجه نمیکنن وگرنه مارو راحت میتونن از هم تشخیص بدن
چمدون هارو تحویل گرفتیم وبه سمت در خروجی فرود گاه رفتیم پدر و مادر تاکسی گرفتن تابه خونه رسیدیم خونه خوشگلی بود بزرگ بود
منو اد چون تا حالا از هم جدا نبودیم تو یه اتاق می موندیم اتاقمون تم رنگ رنگی داشت چون منو اد همه ی رنگ هارو دوست داشتیم یه اتاق خیلی بزرگ بود
از وقتی که از هوا پیما پیاده شدیم هنور هیچ کس یه کلمه حرف نزده که یهو اد شروع کرد به حرف زدن
اد: ما قراره تا کی اینجا بمونیم ؟
م.ا:تا همیشه
ات: چی من اینجا نمی مونم
ب.ا: مجبوری دخترم انگار شمارو خیلی آزاد گذاشتیم که همیشه حرف حرف خودتون باشه
اد: به نظرم الان در موردش بحث نکنیم بعدا حرف میزنیم منو ات میریم اتاقمون
ویو ا/د
من میدونستم ات بحثو به جاهای باریک میکشونه پس خواستم تمومش کنم
وقتی رفتیم بالا ات تند تند تو اتاق راه میرفت که یهو گفت
ات:من میدونم برای چی می خوایم اینجا بمونیم چون ما تو آمریکا زیاد دردسر درست می کردیم الان مارو آوردن کره تا تو یه جای نا آشنا باشیم و دردسر درست نکنیم (با داد)
اد:خب بنظرم تو اینجا هم نمی تونی آروم بگیری پس تلاششون بی فایده هس
ات اومد و روی تخت خودش روبه روی من نشست
ات: میدونی وقتی حرف حق می زنی چقد دوست دارم
اد: یاااپس یعنی در حالت عادی دوسم نداری ( با حالت کیوت)
ات: لوس نکن خودتو من تورو همه جوره دوست دارم
که یهو مامان اومد تو
م.ا: دخترا حاضر شید شب میریم خونه عمتون اون یکی عمتون هم هست
ات: مگه ما تاحالا دیدیمشون که بدونیم تو کدوم رو میگی
اد:دقیقا
م.ا: گگگگگگ (ادای ات و اد رو در آورد ) فسقلی ها زود خاضر شید راستی اونجا یه کوچولو مودب باشید
ات واد : اوکی مام
فالو ♡
ویو نویسنده
ات و اد قرار بود برای اولین بار به دیدن خوانواده پدریشون برن چون از تولدشون تا الان کره نرفتن و خوانواده پدرشون رو ندیدن
هردوشون از این که قرار بود به کره بیان ناراضی بودن زندگی تو آمریکا براشون خیلی راحت تر و بهتر بود مخصوصا این که اونا اونجا پیش خانواده مادریشون راحت تر و صمیمی تر بودن
ویو ا/ت
تازه از هوا پیما پیاده شدیم ا/د ستمو گرفته بود و منتظر چمدون ها بودیم
نگاهی به اد کردم موهاشو مصری کوتاه کرده بود و به رنگ زرد درشون آورده بود دقیقا بر خلاف من که موهام سیاه و بلند بود موهام تا مچ پاهام میرسید این خصوصیتو از مامانمون به ارث بردیم اد هم رشد موهاش زیاده اما از موهای بلند بدش میاد میگه تو دست پاس دلیل اصلی این که موهاشو رنگ کرده بود هم این بود که بقیه مارو باهم اشتباه میگرفتن و اون همیشه دراین مورد عصبی برخورد میکرد راستش ما به هم شبیهیم قیافمون قدمون اما تفاوت هایی هم داریم که بقیه بهشون توجه نمیکنن وگرنه مارو راحت میتونن از هم تشخیص بدن
چمدون هارو تحویل گرفتیم وبه سمت در خروجی فرود گاه رفتیم پدر و مادر تاکسی گرفتن تابه خونه رسیدیم خونه خوشگلی بود بزرگ بود
منو اد چون تا حالا از هم جدا نبودیم تو یه اتاق می موندیم اتاقمون تم رنگ رنگی داشت چون منو اد همه ی رنگ هارو دوست داشتیم یه اتاق خیلی بزرگ بود
از وقتی که از هوا پیما پیاده شدیم هنور هیچ کس یه کلمه حرف نزده که یهو اد شروع کرد به حرف زدن
اد: ما قراره تا کی اینجا بمونیم ؟
م.ا:تا همیشه
ات: چی من اینجا نمی مونم
ب.ا: مجبوری دخترم انگار شمارو خیلی آزاد گذاشتیم که همیشه حرف حرف خودتون باشه
اد: به نظرم الان در موردش بحث نکنیم بعدا حرف میزنیم منو ات میریم اتاقمون
ویو ا/د
من میدونستم ات بحثو به جاهای باریک میکشونه پس خواستم تمومش کنم
وقتی رفتیم بالا ات تند تند تو اتاق راه میرفت که یهو گفت
ات:من میدونم برای چی می خوایم اینجا بمونیم چون ما تو آمریکا زیاد دردسر درست می کردیم الان مارو آوردن کره تا تو یه جای نا آشنا باشیم و دردسر درست نکنیم (با داد)
اد:خب بنظرم تو اینجا هم نمی تونی آروم بگیری پس تلاششون بی فایده هس
ات اومد و روی تخت خودش روبه روی من نشست
ات: میدونی وقتی حرف حق می زنی چقد دوست دارم
اد: یاااپس یعنی در حالت عادی دوسم نداری ( با حالت کیوت)
ات: لوس نکن خودتو من تورو همه جوره دوست دارم
که یهو مامان اومد تو
م.ا: دخترا حاضر شید شب میریم خونه عمتون اون یکی عمتون هم هست
ات: مگه ما تاحالا دیدیمشون که بدونیم تو کدوم رو میگی
اد:دقیقا
م.ا: گگگگگگ (ادای ات و اد رو در آورد ) فسقلی ها زود خاضر شید راستی اونجا یه کوچولو مودب باشید
ات واد : اوکی مام
فالو ♡
۴.۲k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.