رمان عشق اجباری!
#عشق_اجباری
پارت:۱
ویو یوری:
+پراکنده شید سریععع
سوبین:چشم خانم. شنیدید خانم چی گفتنن(داد)،(سوبین همکار یوری و همیشه به یوری کمک میکنه) . لعنتی اینا هنوز دارن تیر اندازی میکنن هعی چه روز داغونیه قرار نبود اینجوری بشه همش تقصیر اوناس همه چیزو خراب کردن خودم تک تکشونو تیکه تیکه میکنم تحویل رئیس صاب مردشون میدم . همینجور که تیراندازی میکردن و ما پشت موانع پناه برده بودیم یه نقشه کشیدیم مطمئن نبودم نقشمون کار کنه چون اونجا فقط صدای تیر به گوش میرسید و ما از هم دور بودیم با علامت من همه اسلحه های کلاشینکف مونو(یه نوع اسلحه که اسمش واقعا سخته😅)به دستمون گرفتیم و با علامت بعدیِ من روی زمین غلت خوردیمو شروع به زدن کردیم صداش خیلی زیاد بود و چون امکانات زیادی با خودمون نداشتیم فقط میزدیم و وقتی فشنگامون تموم میشد زود غلت میخوردیم دوباره میرفتیم پشت موانع به طور عجیبی همه چی خوب داشت پیش میرفت یهو یکی از افرادمون به پاش تیر خورد سریع بلند شدمو از یقه لباسش گرفتمو کشیدمش احتمال اینکه تیر بخورم خیلی زیاد بود که یوجین یکی از افراد با یه جسم سپر مانندی جلومون ایستاد با استرس زیاد موفق شدم افرادمونو بکشم عقب یوجین کاملا بی سلاح مونده بود خیلی ترسیده بودم چون یوجین یکی از بهترین افراده بی وقفه چشامو بستم و فقط تیر میزدم و میدوییدم یکی از افراد اونا خیلی زیرک بود حتی موقع معامله هم خیلی باهوش بود تیر آخرو اون زد همینجوری مونده بودم که یهو یوجین به سرعت باد اومد جلوم دقت که کردم دیدم یوجین تیر خورده بغض گلومو چنگ میزد ولی سریع با سستیِ تمام یوجین و کشیدم عقب و سوبین زود رفت جلو و با یه تیر اون لعنتیو کشت بقیه افرادشون که فقط هفت هشتاشون مونده بودن فرار کردن مثه اینکه ما جنگو برده بودیم قیافم شده بود عین دوتا اموجی🙂🤧 هممون از خوشحالی با تمام خستگی ، خوشحال سوار ماشین شدیم میخاستیم بریم پناهگاهمون که اونجا محل اصلیمون نبود و منتظر رئیسمون بمونیم حتما رئیس اگه این جنسا رو ببینه خوشحال میشه چون سوده خوبی داره تو راه بودیم
رفتم پیش یوجین
+کارت عالی بود ازت ممنونم اگه تو نبودی معلوم نبود الان چی میشد
_خانم یوری این یه وظیفس . دستور رئیس بود که مواظب شما باشیم میدونید که باید خیلی مواظب خودتون باشید چون نصفِ سودِ کارمون به تلاش شما بستگی داره
+کلک منو فقط برا سود رئیس میخای😂
هر دومون زدیم زیر خنده
_خانم اینجوری نگید ما واقعا به شما و محبتاتون نیاز داریم
+ممنونم😊
"کیوتا لایک و کامنت فراموش نشه 👀💓"
پارت:۱
ویو یوری:
+پراکنده شید سریععع
سوبین:چشم خانم. شنیدید خانم چی گفتنن(داد)،(سوبین همکار یوری و همیشه به یوری کمک میکنه) . لعنتی اینا هنوز دارن تیر اندازی میکنن هعی چه روز داغونیه قرار نبود اینجوری بشه همش تقصیر اوناس همه چیزو خراب کردن خودم تک تکشونو تیکه تیکه میکنم تحویل رئیس صاب مردشون میدم . همینجور که تیراندازی میکردن و ما پشت موانع پناه برده بودیم یه نقشه کشیدیم مطمئن نبودم نقشمون کار کنه چون اونجا فقط صدای تیر به گوش میرسید و ما از هم دور بودیم با علامت من همه اسلحه های کلاشینکف مونو(یه نوع اسلحه که اسمش واقعا سخته😅)به دستمون گرفتیم و با علامت بعدیِ من روی زمین غلت خوردیمو شروع به زدن کردیم صداش خیلی زیاد بود و چون امکانات زیادی با خودمون نداشتیم فقط میزدیم و وقتی فشنگامون تموم میشد زود غلت میخوردیم دوباره میرفتیم پشت موانع به طور عجیبی همه چی خوب داشت پیش میرفت یهو یکی از افرادمون به پاش تیر خورد سریع بلند شدمو از یقه لباسش گرفتمو کشیدمش احتمال اینکه تیر بخورم خیلی زیاد بود که یوجین یکی از افراد با یه جسم سپر مانندی جلومون ایستاد با استرس زیاد موفق شدم افرادمونو بکشم عقب یوجین کاملا بی سلاح مونده بود خیلی ترسیده بودم چون یوجین یکی از بهترین افراده بی وقفه چشامو بستم و فقط تیر میزدم و میدوییدم یکی از افراد اونا خیلی زیرک بود حتی موقع معامله هم خیلی باهوش بود تیر آخرو اون زد همینجوری مونده بودم که یهو یوجین به سرعت باد اومد جلوم دقت که کردم دیدم یوجین تیر خورده بغض گلومو چنگ میزد ولی سریع با سستیِ تمام یوجین و کشیدم عقب و سوبین زود رفت جلو و با یه تیر اون لعنتیو کشت بقیه افرادشون که فقط هفت هشتاشون مونده بودن فرار کردن مثه اینکه ما جنگو برده بودیم قیافم شده بود عین دوتا اموجی🙂🤧 هممون از خوشحالی با تمام خستگی ، خوشحال سوار ماشین شدیم میخاستیم بریم پناهگاهمون که اونجا محل اصلیمون نبود و منتظر رئیسمون بمونیم حتما رئیس اگه این جنسا رو ببینه خوشحال میشه چون سوده خوبی داره تو راه بودیم
رفتم پیش یوجین
+کارت عالی بود ازت ممنونم اگه تو نبودی معلوم نبود الان چی میشد
_خانم یوری این یه وظیفس . دستور رئیس بود که مواظب شما باشیم میدونید که باید خیلی مواظب خودتون باشید چون نصفِ سودِ کارمون به تلاش شما بستگی داره
+کلک منو فقط برا سود رئیس میخای😂
هر دومون زدیم زیر خنده
_خانم اینجوری نگید ما واقعا به شما و محبتاتون نیاز داریم
+ممنونم😊
"کیوتا لایک و کامنت فراموش نشه 👀💓"
۲.۵k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.