𝓟𝓪𝓻𝓽 ²⁹
𝓟𝓪𝓻𝓽 ²⁹
ات ویو:
چشامو باز کردم که دیدم رو تخت بیمارستانم....... خواستم پاشم یه درد بدی سراغم اومد که دراز کشیدم باز دیدم کوک با
یه بچه اومد پیشم
_ات نگاش کن چقدر خوشگله شبیه توعه(ذوق)
+ببینمش که دخترمو(ذوق)
_بیا نگاش کن دلت براش ضعف میره(خنده)
کوک داد بچه رو به من که دیدمش داشتم غش میکردم انقدر گوگولی بود که دوست داشتم بچلونمش
+مامانی چقدر تو خوشگلی... به قول بابات به خودم رفتی ولی امیدوارم اخلاقت به بابات نره (خنده)
_عهه خیلیم اخلاق من خوبه نه اخلاق تو خوبه یه چیزی بهت کسی میگه تا جرش ندی ول کن نیستی(اخم کیوت)
+خب حالا اونجوری نکن به قول یونجی دلمونو بردی (خنده)
داشتیم با بچه بازی میکردیم که یهو یونجی با لونا و هیونا با دو اومدن تو اتاق
®بدش به خالشششش
+خب بابا مردین چتونه(خنده)
®خب بدش من بابا بچه رو داری زر میزنی(ذوق)
+بیا ادم فروش
بچه رو دادم دستش که سه تایی با ذوق نگاش کردن که پسرا اومدن تو کوک رفت باهاشون حرف زد جیهوپه با ذوق رفت پیش بچه
*علامت جیهوپ~*
~وییی خیلی خوشگلهههههههههه(ذوق)
که کوک اومد پیشم
_ات
+بله(خنده)
_میگم اسم بچه رو انتخاب نکردیم کههه
+عههه راست میگی چی بزاریم.... اومممم بنظرمم هانول میشه اسمون(ذوق)
_اره خیلی قشنگه(ذوق)
+یونجی هانول رو بده من که
_بچه ها اسم بچه رو گذاشتیم هانول(ذوق)
همه دست زدن
×هانول معنیش خوب نیست(شوخی)
+زر نزن ببینم خیلیم خوبه تو خوشت نمیاد یه چی دیگه صداش کن(اخم کیوت با خنده)
×خب بابا شوخی کردم هانول معنیش میشه اسمون(نسبتن داد)
_ات من میرم کارای مرخصی تو انجام بدم بعد لباس داری؟
+نه اون برام گشاده یه لباس برام بیار....اصلا تو ماشین لباس هست؟
_اره هست من رفتم
+باشه برو
داشتیم با هانول منو دخترا بازی میکردیم که هانا اومد تو مستقیم پیش من دیدم انگار داره میاد پیش بچه
•ات میشه ببخشیم من معذرت میخوام دیگه بهت چیزی نمیگم.... قول میدم باهات خوب باشم هم با تو همه با دخترا دیگه من عوض شدم حالا میشه... میشه؟ (بغض)
+بچه رو بغل کنی؟
•اره (بغض)
دادم بچه رو بهش که بغضش شکست و شروع کرد به گریه کردن دلم براش سوخت دیدم اروم با قربون صدقه نوازشش میکنه که سرشو اروم گذاشت رو سینش و سرشو گذاشت رو سرش و نازش کرد که بهم گفت
•اتی میشه ببخشیم؟ (بغض)
+اره میبخشمت(خنده)
+میخوای پیشت بمونه؟
•اره میشه؟ (کشیدن دماغ)
+اره چرا که نه ولی مراقب باش
•چشم حتما
دیدم بلند شد و بچه رو همینجوری تو بغلش نازو نوازش میکرد و قربون صدقش میرفت
•ات بعد اسمشو چی گذاشتی؟
+هانول(لبخند)
•یعنی اسمون؟
+اره(لبخند)
دیدم کوک اومد تو اول هانا رو دید یه لحضه خواست چیزی بگه که بهش علامت دادم گفتم چیزی نیست اومد پیشم
_ات چرا گذاشتی بغلش کنه؟
+چیزی نیست اومد باهام حرف زد گفت ببخشید این همه سال اذیتت کردم دیدم کلی معذرت خواهی اینا کرد دیگه گفتم عوض شده برای اولین بار بغلم کرد ولی گفت مراقب بچه هستم(خنده)
_عهه پس خداروشکر منم اولین باره میبینم منو دید عشوه نیومد فک کنم تیهونگ کلی باهاش حرف زد
+اره فک کنم
_
ات ویو:
چشامو باز کردم که دیدم رو تخت بیمارستانم....... خواستم پاشم یه درد بدی سراغم اومد که دراز کشیدم باز دیدم کوک با
یه بچه اومد پیشم
_ات نگاش کن چقدر خوشگله شبیه توعه(ذوق)
+ببینمش که دخترمو(ذوق)
_بیا نگاش کن دلت براش ضعف میره(خنده)
کوک داد بچه رو به من که دیدمش داشتم غش میکردم انقدر گوگولی بود که دوست داشتم بچلونمش
+مامانی چقدر تو خوشگلی... به قول بابات به خودم رفتی ولی امیدوارم اخلاقت به بابات نره (خنده)
_عهه خیلیم اخلاق من خوبه نه اخلاق تو خوبه یه چیزی بهت کسی میگه تا جرش ندی ول کن نیستی(اخم کیوت)
+خب حالا اونجوری نکن به قول یونجی دلمونو بردی (خنده)
داشتیم با بچه بازی میکردیم که یهو یونجی با لونا و هیونا با دو اومدن تو اتاق
®بدش به خالشششش
+خب بابا مردین چتونه(خنده)
®خب بدش من بابا بچه رو داری زر میزنی(ذوق)
+بیا ادم فروش
بچه رو دادم دستش که سه تایی با ذوق نگاش کردن که پسرا اومدن تو کوک رفت باهاشون حرف زد جیهوپه با ذوق رفت پیش بچه
*علامت جیهوپ~*
~وییی خیلی خوشگلهههههههههه(ذوق)
که کوک اومد پیشم
_ات
+بله(خنده)
_میگم اسم بچه رو انتخاب نکردیم کههه
+عههه راست میگی چی بزاریم.... اومممم بنظرمم هانول میشه اسمون(ذوق)
_اره خیلی قشنگه(ذوق)
+یونجی هانول رو بده من که
_بچه ها اسم بچه رو گذاشتیم هانول(ذوق)
همه دست زدن
×هانول معنیش خوب نیست(شوخی)
+زر نزن ببینم خیلیم خوبه تو خوشت نمیاد یه چی دیگه صداش کن(اخم کیوت با خنده)
×خب بابا شوخی کردم هانول معنیش میشه اسمون(نسبتن داد)
_ات من میرم کارای مرخصی تو انجام بدم بعد لباس داری؟
+نه اون برام گشاده یه لباس برام بیار....اصلا تو ماشین لباس هست؟
_اره هست من رفتم
+باشه برو
داشتیم با هانول منو دخترا بازی میکردیم که هانا اومد تو مستقیم پیش من دیدم انگار داره میاد پیش بچه
•ات میشه ببخشیم من معذرت میخوام دیگه بهت چیزی نمیگم.... قول میدم باهات خوب باشم هم با تو همه با دخترا دیگه من عوض شدم حالا میشه... میشه؟ (بغض)
+بچه رو بغل کنی؟
•اره (بغض)
دادم بچه رو بهش که بغضش شکست و شروع کرد به گریه کردن دلم براش سوخت دیدم اروم با قربون صدقه نوازشش میکنه که سرشو اروم گذاشت رو سینش و سرشو گذاشت رو سرش و نازش کرد که بهم گفت
•اتی میشه ببخشیم؟ (بغض)
+اره میبخشمت(خنده)
+میخوای پیشت بمونه؟
•اره میشه؟ (کشیدن دماغ)
+اره چرا که نه ولی مراقب باش
•چشم حتما
دیدم بلند شد و بچه رو همینجوری تو بغلش نازو نوازش میکرد و قربون صدقش میرفت
•ات بعد اسمشو چی گذاشتی؟
+هانول(لبخند)
•یعنی اسمون؟
+اره(لبخند)
دیدم کوک اومد تو اول هانا رو دید یه لحضه خواست چیزی بگه که بهش علامت دادم گفتم چیزی نیست اومد پیشم
_ات چرا گذاشتی بغلش کنه؟
+چیزی نیست اومد باهام حرف زد گفت ببخشید این همه سال اذیتت کردم دیدم کلی معذرت خواهی اینا کرد دیگه گفتم عوض شده برای اولین بار بغلم کرد ولی گفت مراقب بچه هستم(خنده)
_عهه پس خداروشکر منم اولین باره میبینم منو دید عشوه نیومد فک کنم تیهونگ کلی باهاش حرف زد
+اره فک کنم
_
۴.۴k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.