پارت 13
پارت 13
مافیا بی چهره
ویو مائـل
که یهو پام پیج خورد میخواستم بیوفتم که یکی منو گرفت نگاه کردم اقای مین بود به حرف در امدم و گفتم
+: خیلی ممنون اقای مین ازتون ممنون
_: خواهش میکنم
+: عام میشه منو ول کنید
_: بله حتما
منو ول کرد منم رفتم بیرون دم در ورودی عمارت چون اینجا ماشین نداشتم مجبور شدم از ماشین مامانم استفاده کنم ماشین بت اثر انگشت مامانم باز میشود با اثر انگشت من باز نمیشود البته امتحان نکردم که ببینم باز میشه یا نه گفتم بزار شانسمو امتحان کنم که اثر انگشتمو گذاشتم ماشین باز شد واو. یعنی انگشت منو مامانم شبیه همه که باز شد خلاصه که سوار ماشین و حرکت کردم اه دور ور کردم دنبال یکی میگشتم که مشروب بفروشه چون. عادت دارم قبل خواب.بخورم بعد بخوابم هرچی میگشتم پیدا نمیکردم یا اینکه داخل گوگل سرچ کردم که بلخره یه مغازه رو پیدا کردم ماشین رو پارک. کردم و رفتم پایین رفتم سمت مغازه دبدم که همه جور الکل داشت به حرف در امدم و گفتم
مائـل: ببخشید قدیمی ترین الکل تون. رو میخواستم
فروشنده: این قدیمی ترین الکل ماست
مائـل: چند تا ازش داری
فروشنده: حدودن دو. تا کارتون
مائـل: همه شو. میخوام
فروشنده: چشم الان براتون. میارم
فروشنده رفت الکل رو برام. اورد و امد با هاش. حساب کردم ورفتم سمت ماشین که دیدم. یکی. دقیقا پیش ماشینم پارک کرده نگاه راننده کرد که دیدم منشی اقای جئون بود تا منو دید امد پایین و به حرف در امد
~: اووو خانم فرانسـوا شما اینجا چیکار. میکننن
+: عام. خب راستش امدم که نوشیدنی برا خودم. بگیرم. شما چرا اینجا یید
~: اوو بله من با اقای مین امدم که. نوشیدنی بگیریم. چون. ایشون. عا دت داره قبل خواب نوشیدنی میل کنه
+: اوو چه جالب مثل من
~: عادت شما هم. اینطوریه
+: بله
_: کوکییییی تموم. کردددددههه اون. الکل رو. من. چطور. بخواب...... اووو سلام . خانم مائـل
+: سلامم اقای یونگی من دیکه میرم. خدا نگه دار
~،_ خدا نگهدار
بعد از25مین
رسیدم. خونه در خونه رو باز کردم ورفتم. داخل هنه خواب بودن رفتم اروم در اتاقمو. باز کردم و رفتم داخل قفلش کردم ماسکمو در اوردم نگاه خودم کردم رفتم سمت پنجره در پنجره رو باز کردم یکی از بطری الکل رو باز کردم سر کشیدم واو چه مزه میداد بقیه روهم قایم کرد و پاشدم ارایش چشم رو پاک. کردم یه لباس راحتی پوشیدم و رفتم سر تخت یکم این ور و اون ور کردم تا خوابم ببره
پرش زمانی فردا صبح
با صدای در زدن بیدار شدم.....
مافیا بی چهره
ویو مائـل
که یهو پام پیج خورد میخواستم بیوفتم که یکی منو گرفت نگاه کردم اقای مین بود به حرف در امدم و گفتم
+: خیلی ممنون اقای مین ازتون ممنون
_: خواهش میکنم
+: عام میشه منو ول کنید
_: بله حتما
منو ول کرد منم رفتم بیرون دم در ورودی عمارت چون اینجا ماشین نداشتم مجبور شدم از ماشین مامانم استفاده کنم ماشین بت اثر انگشت مامانم باز میشود با اثر انگشت من باز نمیشود البته امتحان نکردم که ببینم باز میشه یا نه گفتم بزار شانسمو امتحان کنم که اثر انگشتمو گذاشتم ماشین باز شد واو. یعنی انگشت منو مامانم شبیه همه که باز شد خلاصه که سوار ماشین و حرکت کردم اه دور ور کردم دنبال یکی میگشتم که مشروب بفروشه چون. عادت دارم قبل خواب.بخورم بعد بخوابم هرچی میگشتم پیدا نمیکردم یا اینکه داخل گوگل سرچ کردم که بلخره یه مغازه رو پیدا کردم ماشین رو پارک. کردم و رفتم پایین رفتم سمت مغازه دبدم که همه جور الکل داشت به حرف در امدم و گفتم
مائـل: ببخشید قدیمی ترین الکل تون. رو میخواستم
فروشنده: این قدیمی ترین الکل ماست
مائـل: چند تا ازش داری
فروشنده: حدودن دو. تا کارتون
مائـل: همه شو. میخوام
فروشنده: چشم الان براتون. میارم
فروشنده رفت الکل رو برام. اورد و امد با هاش. حساب کردم ورفتم سمت ماشین که دیدم. یکی. دقیقا پیش ماشینم پارک کرده نگاه راننده کرد که دیدم منشی اقای جئون بود تا منو دید امد پایین و به حرف در امد
~: اووو خانم فرانسـوا شما اینجا چیکار. میکننن
+: عام. خب راستش امدم که نوشیدنی برا خودم. بگیرم. شما چرا اینجا یید
~: اوو بله من با اقای مین امدم که. نوشیدنی بگیریم. چون. ایشون. عا دت داره قبل خواب نوشیدنی میل کنه
+: اوو چه جالب مثل من
~: عادت شما هم. اینطوریه
+: بله
_: کوکییییی تموم. کردددددههه اون. الکل رو. من. چطور. بخواب...... اووو سلام . خانم مائـل
+: سلامم اقای یونگی من دیکه میرم. خدا نگه دار
~،_ خدا نگهدار
بعد از25مین
رسیدم. خونه در خونه رو باز کردم ورفتم. داخل هنه خواب بودن رفتم اروم در اتاقمو. باز کردم و رفتم داخل قفلش کردم ماسکمو در اوردم نگاه خودم کردم رفتم سمت پنجره در پنجره رو باز کردم یکی از بطری الکل رو باز کردم سر کشیدم واو چه مزه میداد بقیه روهم قایم کرد و پاشدم ارایش چشم رو پاک. کردم یه لباس راحتی پوشیدم و رفتم سر تخت یکم این ور و اون ور کردم تا خوابم ببره
پرش زمانی فردا صبح
با صدای در زدن بیدار شدم.....
۴.۱k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.