ارباب من کیم تهیونگ
#ارباب_من_کیم_تهیونگ
#پارت_هجدهم
فردا ساعت ۱۰ صبح
چارون : خانم بزرک این ات رو چیکار کنیم من بکشمش؟
خانم بزرگ : نه خیرم نمیشه من ات رو یکم میترسونمش تا دست از سر تهیونگ برداره
پرش زمانی ساعت ۷ شب
خانم بزرگ : ات بیا اتاقم
ات : چشم
خانم بزرگ : ببین ات بهتره از تهیونگ فاصله بگیری مگرنه یه بلایی سرت میارم که مرغای آسمون به حالت گریه کنن ( چه غلطا😐 زنیکه ..... استغفرالله😅)
ات : چیکار کنم میگین ؟
خانم بزرگ : به تهیونگ بی محلی کن
ات : باشه
خانم بزرگ : حالا هم وسایلاتو از اتاق تهیونگ بر دار و بزار تو اتاق یونجی
ات : چشم
پرش زمانی شب ساعت ۱۲
ویو تهیونگ دلم برا ات تنگ شده بود رفتم اتاقم که دیدم وسایل های ات نیست رفتم اشپز خونه که دیدم ات کونجاست
ته : ات چرا وسایلاتو از اتاق برداشتی؟
ات : همین جوری
ته : باشه حالا همین جوری ام برش میگردونی سر جاشون
ات : نمیشه
ته : همین که گفتم
ات : باشه
ته : بزار من کمکت کنم تا وسایلاتو جابه جا کنی
ات : باسه
پرش زمانی ساعت ۱ شب شد که تموم وسایلا رو برگردوندم اتاق تهیونگ که تهیونگ گفت میتونی بری قهوه درست کنی؟
ات : اره ارباب آلان میرم
داشتم از پله ها میومدم پایین که دیدم یه مار داره از پله میاد بالا ( کار چارونه) منم ترسیدم و از پله سر خوردم و ۴۲ تا پله خوردم زمین
شرط ها
لایک ها ۲۶
کامنت ۲۸
بچه ها آلان ساعت ۷ صبح هستش که دارم این پارت رو میزارم من الان میخوام تازه بخوابم و تا ساعت ۳ یا ۲ بعد از ظهر بلند میشم پس اگه شرطا رسید خودم میزارم خیالتون راحت ( میبینین کیدرما چه بلایی سر من اورده?😅)
#پارت_هجدهم
فردا ساعت ۱۰ صبح
چارون : خانم بزرک این ات رو چیکار کنیم من بکشمش؟
خانم بزرگ : نه خیرم نمیشه من ات رو یکم میترسونمش تا دست از سر تهیونگ برداره
پرش زمانی ساعت ۷ شب
خانم بزرگ : ات بیا اتاقم
ات : چشم
خانم بزرگ : ببین ات بهتره از تهیونگ فاصله بگیری مگرنه یه بلایی سرت میارم که مرغای آسمون به حالت گریه کنن ( چه غلطا😐 زنیکه ..... استغفرالله😅)
ات : چیکار کنم میگین ؟
خانم بزرگ : به تهیونگ بی محلی کن
ات : باشه
خانم بزرگ : حالا هم وسایلاتو از اتاق تهیونگ بر دار و بزار تو اتاق یونجی
ات : چشم
پرش زمانی شب ساعت ۱۲
ویو تهیونگ دلم برا ات تنگ شده بود رفتم اتاقم که دیدم وسایل های ات نیست رفتم اشپز خونه که دیدم ات کونجاست
ته : ات چرا وسایلاتو از اتاق برداشتی؟
ات : همین جوری
ته : باشه حالا همین جوری ام برش میگردونی سر جاشون
ات : نمیشه
ته : همین که گفتم
ات : باشه
ته : بزار من کمکت کنم تا وسایلاتو جابه جا کنی
ات : باسه
پرش زمانی ساعت ۱ شب شد که تموم وسایلا رو برگردوندم اتاق تهیونگ که تهیونگ گفت میتونی بری قهوه درست کنی؟
ات : اره ارباب آلان میرم
داشتم از پله ها میومدم پایین که دیدم یه مار داره از پله میاد بالا ( کار چارونه) منم ترسیدم و از پله سر خوردم و ۴۲ تا پله خوردم زمین
شرط ها
لایک ها ۲۶
کامنت ۲۸
بچه ها آلان ساعت ۷ صبح هستش که دارم این پارت رو میزارم من الان میخوام تازه بخوابم و تا ساعت ۳ یا ۲ بعد از ظهر بلند میشم پس اگه شرطا رسید خودم میزارم خیالتون راحت ( میبینین کیدرما چه بلایی سر من اورده?😅)
۱۰.۴k
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.