رمان عشق تصادفی 🍷🥂 پارت 7 درخواستی

رمان عشق تصادفی 🍷🥂 پارت 7 #درخواستی

.......برداشتم و با گریه و التماس گفت
— تروخدا این کارو نکن ممکن کار بدی نکردم
+ من فقط واسه خالی کردن خودم این کارو میکنم
و یه چند تا بهش زدم و حسابی خالی شدم
و رفتم بیرون و رفتم شرکت اول و رفتم توی دفتر کارم که یکی در زد
+ بیا تو
~سلام قربان
+ سلام دونگ هو
~جلسه دارین
+ بهم نگفته بودی
~یهویی شد
+ خیلی خب باشه میر میتونی بری
~چشم .
رفتم اتاق جلسه که همه تعظیم کردن ( همون گروه بی تی اس خودمون)
( علامت تهیونگ ×علامت شوگا$علامت نامجون= علامت جین ÷علامت جیمین ¢ علامت جیهوپ£)
=خب بشینید
× چشم
=واسه همتون ماموریت قتل دارم
$ قربان چی میگید من هنوز پدرمم نکشتم
= به تو نمیدم
$خوبه
¢خیلی خب باشه بگید
= خب همتونو گروهی میزارم خب جیهوپ با جیمین ، تهیونگ و تهیونگ و جین، جونگکوک توهم به یونگی کمک میکنی که خانوادشو بکشه
+ اوکی
$نه
=همینه
$میتونیم بریم خونه خودمون
= هستیم در خدمتتون
+ اوکی
= خب جلسه تمام
از زبان ا٫ت
هنوز نمی تونم باور کنم داره از سو استفاده می‌کنه ولی من از جونگکوک خوشم اومده اون خیلی جذابه ولی اون همچین حسی به من نداره
از زبان جونگکوک
دوباره رفتم سمت اتاق کارم که دوباره دونگ هو در زد
~قربان یه خانمی میخواد اینجا استخدام بشه
+ بهش بگو بیاد تو
سرمو که بردم بالا با چیزی که دیدم قلبم سریع میتونید................

ادامه دارد................ منتظر پارت های بعدی باشید 💖