my girl
part²⁷
"خونه"
ات:اخیش رسیدیم
بم:هاپ هاپ"دوید"
ات:بم اروم بگیر "تو اشپز خونه"
کوک:بم برو مامانتو بزن مامانت با بابات قهر کرده
ات:توهم سرم داد زدی"سرد"
کوک:توهم باید از خودت دفاع میکردی
ات:کور بودی مثلا من کیک دستم بود
کوک:پاکه داشتی میتونستی بزنیشون
ات:میخواستی بپرم هوا
کوک:اره میپریدی هوا
ریجین:یه لحظه خفه شید دوستاعته با مامان بابا ها دم در منتظریم بحث شما تمام بشه
ات:سلام"خنده"
کوک:بفرمایین تو بیرون بده" صداش از بالا میاد"
ات:چی میخواین فقط کیک رو نمیدم با مامانم هم قهرم
یونگ سونگ:چه کردی که دخترم باهات قهره کرده
ات:تو دعوا طرف اون پفیوز رو گرفت"داد که کوک صداشو بشنوه"
کوک:پفیوز عمته تازه مادر زن به این خوبی دارم
ات:منم مادر شوهر به این خوابی دارم
هه جین:الان وایسا چرا طرف مخالف رو میگیرین
ات:مامانم تو دعوا طرف بابای بم رو گرفت و منو زد ولی شما خیلی خوبین
کوک:مامان تو همیشه میزنیم ولی مادزنم به این خوبی تازه تو دعوا طرف این کوچولو نرفت
چه یونگ:به به میبینم چقدرهم دلیل دارین
لینا:مامان بابای بم کین
ات:من مامان بمم
کوک:من بابای بمم
جونگ ووک:حالا وایسین ببینم چرا هم باهم خوبین هم بد
ریجین:اسکلن ولشون کن شوهر خاله
می سو:شت این دختره همونی بود که تو فرودگاه تیر خورد بعدم دادش کل اونجا رو برداشت
ات:تو دیگه کیی
می سو:معاون اگرست
ات:اگرست"خنده"
ریجین:چت شد
ات:ریشاش مثل اسکاج بود بعد خیلی هم مسخره بود یک ساعت با لیسا و جکسون سر این موضوع خندیدم"خنده"
می سو:حالا وایسا ببینم چطوری نترسید بهت تیر زد
ات:مگه ترس میخواد من فقط تنها چیزی که فهمیدم اون یه عوضی بود و باید میمیرد
کوک:ور ور حالا بگین چیکار داشتین
ریجین:داشتیم با خاله و اینا میرفتیم خونه که سر راه دیدیم خونه شما هم نزدیکه و اومدیم اینجا خب حالاهم دیر شده بچم تو خونه تنهاست
"موقع خواب"
کوک:تو دوباره چته؟
ات:اخم به تو چه
کوک:چیکار میکنی"رفت بالا سر ات"
ات:دارم کارای فردا رو انجام میدم ولی واسم سواله ریجین الان چیکارت باید اینو پر کنم"خسته"
کوک:رئیس گروه B هست
ات:ممنون که گفتی"خسته"
کوک:برو بگیر بخواب من بقیشو انجام میدم
ات:نمیخوام مثلا ما باهم قهریم
کوک:راست میگی شبت خوش
"ساعت ۱"
ات!اخیش کارم تمام شد داشتم میمیردم خوابم یاد"رفت پیش کوک خوابید"
کوک:بالاخره کارت تمام شد"خوابالود"دستشو برد دور کمر ات"
ات:اره تمام شد شبت خوش اقای بد اخلاق
"۲ ماه بعد-شرکت"
کوک:خب خب همه جمع بشین
رئیس یانگ:قربان چی شده
کوک:خبر مهم دارم
ریجین:سلام پسر خاله......ات جونم خوبی
ات:ها سلام ببخشید یکم کارام زیاده حواسم نبود"خنده"
رئیس لی:قربان همه اومدن"تعظیم"
کوک: خب خب ببینین من فردا ازدواج میکنم میخواستم همه رو دعوت کنم
همه:
"خونه"
ات:اخیش رسیدیم
بم:هاپ هاپ"دوید"
ات:بم اروم بگیر "تو اشپز خونه"
کوک:بم برو مامانتو بزن مامانت با بابات قهر کرده
ات:توهم سرم داد زدی"سرد"
کوک:توهم باید از خودت دفاع میکردی
ات:کور بودی مثلا من کیک دستم بود
کوک:پاکه داشتی میتونستی بزنیشون
ات:میخواستی بپرم هوا
کوک:اره میپریدی هوا
ریجین:یه لحظه خفه شید دوستاعته با مامان بابا ها دم در منتظریم بحث شما تمام بشه
ات:سلام"خنده"
کوک:بفرمایین تو بیرون بده" صداش از بالا میاد"
ات:چی میخواین فقط کیک رو نمیدم با مامانم هم قهرم
یونگ سونگ:چه کردی که دخترم باهات قهره کرده
ات:تو دعوا طرف اون پفیوز رو گرفت"داد که کوک صداشو بشنوه"
کوک:پفیوز عمته تازه مادر زن به این خوبی دارم
ات:منم مادر شوهر به این خوابی دارم
هه جین:الان وایسا چرا طرف مخالف رو میگیرین
ات:مامانم تو دعوا طرف بابای بم رو گرفت و منو زد ولی شما خیلی خوبین
کوک:مامان تو همیشه میزنیم ولی مادزنم به این خوبی تازه تو دعوا طرف این کوچولو نرفت
چه یونگ:به به میبینم چقدرهم دلیل دارین
لینا:مامان بابای بم کین
ات:من مامان بمم
کوک:من بابای بمم
جونگ ووک:حالا وایسین ببینم چرا هم باهم خوبین هم بد
ریجین:اسکلن ولشون کن شوهر خاله
می سو:شت این دختره همونی بود که تو فرودگاه تیر خورد بعدم دادش کل اونجا رو برداشت
ات:تو دیگه کیی
می سو:معاون اگرست
ات:اگرست"خنده"
ریجین:چت شد
ات:ریشاش مثل اسکاج بود بعد خیلی هم مسخره بود یک ساعت با لیسا و جکسون سر این موضوع خندیدم"خنده"
می سو:حالا وایسا ببینم چطوری نترسید بهت تیر زد
ات:مگه ترس میخواد من فقط تنها چیزی که فهمیدم اون یه عوضی بود و باید میمیرد
کوک:ور ور حالا بگین چیکار داشتین
ریجین:داشتیم با خاله و اینا میرفتیم خونه که سر راه دیدیم خونه شما هم نزدیکه و اومدیم اینجا خب حالاهم دیر شده بچم تو خونه تنهاست
"موقع خواب"
کوک:تو دوباره چته؟
ات:اخم به تو چه
کوک:چیکار میکنی"رفت بالا سر ات"
ات:دارم کارای فردا رو انجام میدم ولی واسم سواله ریجین الان چیکارت باید اینو پر کنم"خسته"
کوک:رئیس گروه B هست
ات:ممنون که گفتی"خسته"
کوک:برو بگیر بخواب من بقیشو انجام میدم
ات:نمیخوام مثلا ما باهم قهریم
کوک:راست میگی شبت خوش
"ساعت ۱"
ات!اخیش کارم تمام شد داشتم میمیردم خوابم یاد"رفت پیش کوک خوابید"
کوک:بالاخره کارت تمام شد"خوابالود"دستشو برد دور کمر ات"
ات:اره تمام شد شبت خوش اقای بد اخلاق
"۲ ماه بعد-شرکت"
کوک:خب خب همه جمع بشین
رئیس یانگ:قربان چی شده
کوک:خبر مهم دارم
ریجین:سلام پسر خاله......ات جونم خوبی
ات:ها سلام ببخشید یکم کارام زیاده حواسم نبود"خنده"
رئیس لی:قربان همه اومدن"تعظیم"
کوک: خب خب ببینین من فردا ازدواج میکنم میخواستم همه رو دعوت کنم
همه:
۲.۸k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.