پارت صدو هشتاد و دو..
#پارت صدو هشتاد و دو..
#کارن...
من: پاشو دیگه ....اصلا وایسا....
اهنگو رد کردمو و یه اهنگ واسه رقص دونفره گذاشتم و بلند شدمو و دستش رو کشیدم و بلندش کردمو و به زور بردمش وسط...
اولش بد بخت تو بهت بود ولی بعد شروع کرد به تکون دادن خودش ....
واسه خودمون داشتیم میرقصیدیم که تقریبا اخرای اهنگ بود که دورش دادمو و بعد ...
روی دستم خمش کردمو جانان هم ترس این که بخواد بیوفته دست کرد دور گردنم و خودش رو بالا کشید که با این کارش صورتامون به هم نزدیک شد...
نفسش میخورد توی صورتم و حالم رو بد میکرد جانان هم بخاطر این که معذب شده بود لبشو زیر دندون بردکه با این کارش نتونستم خودمو کنترل کنمو لبمو گذاشتم روی لباش این دفعه بر عکس هر دفعه جانانم انگار میخواست که به محض رسیدن لبامون بهم شروع به همراهی کرد صاف ایستادمو دستامو دور کمرش حلقه کرد که اونم بخاطر این که راحت تر باشه پاهاشو دور کمرم پیچیدو خودشو بالا کشید .....
غرق این بوسه خواستنی بودیم نه من قصد عقب کشیدن داشتم و نه انگار جانان میخواست .....
دیگه داشتم نفس کم اوردم که عقب کشیدم ...
جانان خمار نگام میکرد و این بیشتر جریم میکرد واسه ادامه این عشق بازی ...
چند تایی بوسه به صورتش زدم و عقب کشیدم و..
جانان رو انداختم روی مبلو و روش خیمه زدم ....
و بازم مشغول بوسیدنش شدم....
این بار با اتش بیشتر...
اونم خوشش اومده بود انگار و همراهی میکرد باهام ....
ولی یهو عقب کشید و گفت:
میگم کارن ...یه کاری ...
من: چه کاری خانمی...
جانان: پاشو بت بگو...
من: یعنی استاد گند زدن به حالی ها...
جانان: 😄 پاشو دیگه ..
پوکر فیس بلند شدم از روش و روی مبل نشستم ...
جانان بلند شدو رفت سمت کنترل باند ...
چند تایی رد کرد همین جوری نگاش میکرد بعد از این که اهنگی رو که میخواست پیدا کرد استپ زدو بدو رفت طبقه بالا...
نمیدونم چی کار میکنه ...منتظر موندم ولی نیومد ...گوشیم روبرداشتم و مشغول ور رفتن باهاش شدم ...
اخه معلوم نیست چه کار داره یهو میزنه تو برجک ما میره واسه خودش بالا...
حوصی هی واسه خودم زیر لب غرغر میکردم که ...
به صدای پا برگشتم سمت پله ها ...
#جانان...
موقعه ی رقص واقعا با تمام وجود میخواستمش بخاطر همین همراهیش کردم ولی یهو یه فکری زد به سرم ازش جدا شدم و گفتم میخوام یه کاری بکنم مثل این که خیلی خورد تو ذوقش ولی با این کارم میخواستم واسش یه خاطر بسازم ...
میخواستم تمامو کمال مال خودم باشه ...نمیخواستم حتی به یه لحظه نبودش فک کنم ....
بلند شدمو و اهنگی رو که میخواستم رو بعد از کمی پیدا کردمو و رفتم طبقه بالا اتاق خوابمون ...
..
شبتون پر از ارامش 😉
#کارن...
من: پاشو دیگه ....اصلا وایسا....
اهنگو رد کردمو و یه اهنگ واسه رقص دونفره گذاشتم و بلند شدمو و دستش رو کشیدم و بلندش کردمو و به زور بردمش وسط...
اولش بد بخت تو بهت بود ولی بعد شروع کرد به تکون دادن خودش ....
واسه خودمون داشتیم میرقصیدیم که تقریبا اخرای اهنگ بود که دورش دادمو و بعد ...
روی دستم خمش کردمو جانان هم ترس این که بخواد بیوفته دست کرد دور گردنم و خودش رو بالا کشید که با این کارش صورتامون به هم نزدیک شد...
نفسش میخورد توی صورتم و حالم رو بد میکرد جانان هم بخاطر این که معذب شده بود لبشو زیر دندون بردکه با این کارش نتونستم خودمو کنترل کنمو لبمو گذاشتم روی لباش این دفعه بر عکس هر دفعه جانانم انگار میخواست که به محض رسیدن لبامون بهم شروع به همراهی کرد صاف ایستادمو دستامو دور کمرش حلقه کرد که اونم بخاطر این که راحت تر باشه پاهاشو دور کمرم پیچیدو خودشو بالا کشید .....
غرق این بوسه خواستنی بودیم نه من قصد عقب کشیدن داشتم و نه انگار جانان میخواست .....
دیگه داشتم نفس کم اوردم که عقب کشیدم ...
جانان خمار نگام میکرد و این بیشتر جریم میکرد واسه ادامه این عشق بازی ...
چند تایی بوسه به صورتش زدم و عقب کشیدم و..
جانان رو انداختم روی مبلو و روش خیمه زدم ....
و بازم مشغول بوسیدنش شدم....
این بار با اتش بیشتر...
اونم خوشش اومده بود انگار و همراهی میکرد باهام ....
ولی یهو عقب کشید و گفت:
میگم کارن ...یه کاری ...
من: چه کاری خانمی...
جانان: پاشو بت بگو...
من: یعنی استاد گند زدن به حالی ها...
جانان: 😄 پاشو دیگه ..
پوکر فیس بلند شدم از روش و روی مبل نشستم ...
جانان بلند شدو رفت سمت کنترل باند ...
چند تایی رد کرد همین جوری نگاش میکرد بعد از این که اهنگی رو که میخواست پیدا کرد استپ زدو بدو رفت طبقه بالا...
نمیدونم چی کار میکنه ...منتظر موندم ولی نیومد ...گوشیم روبرداشتم و مشغول ور رفتن باهاش شدم ...
اخه معلوم نیست چه کار داره یهو میزنه تو برجک ما میره واسه خودش بالا...
حوصی هی واسه خودم زیر لب غرغر میکردم که ...
به صدای پا برگشتم سمت پله ها ...
#جانان...
موقعه ی رقص واقعا با تمام وجود میخواستمش بخاطر همین همراهیش کردم ولی یهو یه فکری زد به سرم ازش جدا شدم و گفتم میخوام یه کاری بکنم مثل این که خیلی خورد تو ذوقش ولی با این کارم میخواستم واسش یه خاطر بسازم ...
میخواستم تمامو کمال مال خودم باشه ...نمیخواستم حتی به یه لحظه نبودش فک کنم ....
بلند شدمو و اهنگی رو که میخواستم رو بعد از کمی پیدا کردمو و رفتم طبقه بالا اتاق خوابمون ...
..
شبتون پر از ارامش 😉
۸.۵k
۳۱ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.