ارباب خشن من

ارباب خشن من
#Part18
+بگو میشنوم
_این جوری نمیشه باید بیای خونه ی من
¥کجا با این عجله من تازه اومدم
+_جین؟
¥چیشد از زیباییم کور شدی نمیبینی
_خب ما رفتیم فعلا
+جمع نبند
£یااا اینقدر بچه بازی در نیار برو دیگه نمیبینی معتادش کردی

بعدش با جین میخندن
تهیونگم یک چشم غره بهشون میره
کوکم یک جوری نگاه میکنه سگ به خودش میرینه

(ویو کوک)
دستشو گرفتم و بردم توی ماشین
و درو قفل کردم
یک نگاه به در کرد و ام اومد به من نگاه کنه و روشو بر گردونه
بوسش کردم
+عاا درو باز کن خب بگو حرفتو دیگه
_چرا جوری حرف میزنی که انگار غریبم ما باهم بودیم


(ویو تهیونگ )
وقتی دیدمش انگار که یک ماهی که روی زمین افتاده و داره جون میده رو انداختی توی اب و تازه میتونی نفس بکشه

خیلی دلم میخواست بهش بگم دلم برات تنگ شده بود عشق من
ول غرورم بهم این اجازه رو نمیداد
دیدم که بغض کرده
_چرا منو نمیبینی لعنتی من از وقتی رفتی خواب درست نداشتم غذای درست
نداشتم فکرم راحت نبوده
همش درگیر تو بودم همه جا رو دنبالت گشتم

که یک دفعه بغضش ترکید
و شروع کرد اروم گریه کردن
+بلند گریه کن خودتو خالی کن
که یک دفعه صدای گریش شدط گرفت
+بلند شو با این حالت سالم خونه نمیرسیم من رانندگی میکنم
_باشه


رومو بر گردوندم که دیدم خوابیده
+هی بلند شو رسیدیم (با انگشت داره بهش میزنه )