نمیدونم چم شده اما خالی از هر حسی ام ؛ انگار هیچ کدوم از

نمیدونم چم شده اما خالی از هر حسی ام ؛ انگار هیچ کدوم از آدمای اطرافم و نمیشناسم و واسم غریبه شدن!
قبلا روزا و ساعتا و دیقه هارو میشمردم تا بازی پرسپولیس شروع شه و با ذوق بشینم بازی و ببینم هی قربون صدقه ی تک تکشون برم ، ولی این بار حتی حوصله ی نگا کردن به تلویزیون و نداشتم!
اون کیانایی که وقتی حامد گل میزد جیغ می‌کشید و از ذوق پی وی زهرا و نابود می‌کرد ، امروز پوکر زل زده بود به سقف و وقتی صدای گزارشگر و اسم حامد پاکدل و به عنوان گل زن شنید حتی لبخندشم کش نیمد!
حتی وقتی زل میزنم به چشمای قشنگ سیامک دیگه نمیتونم باهاش حرف بزنم و اشکام بی اختیار میچکن!
همش فکر میکنم ینی الان کجاس؟
نکنه درد بکشه ، نکنه خوب نباشه ، نکنه...
با سردرد و داغون بودن دستام ؛ حتی دیگه حوصله ی کپشن نوشتن و پست گذاشتنم ندارم!
ناراحت نیستم چیزی ام نیست ؛ اما هیچی نمیتونه خوشحالم کنه :)!...

فک نکن تورو توی این دلم کشتم و
این دیوونه که صدبار بهت می گفت نرو
بی خیال شو فراموش کردنت کار من نیست
تو که خوب میشناسی من بی عرضه رو
#Ali_yasini
چهارم اسفندماه 1400

پ.ن : شاید کمتر اینجا بیام ، اما ناشناساتون و میخونم🙂...
https://harfeto.timefriend.net/16359104176232