پارت بیستم فیک مافیای جذاب من:

پارت بیستم فیک مافیای جذاب من:
-چی؟!
+از این میترسم اینکه تو منو نخوای بخاطر یه چیزی یا یه کسی منو داری تحمل میکنی یا شاید هم بعد از رابطه دیگه منو نخوای نمی‌دونم خیلی میترسم ولی انگار عشقت بهم رو نمی‌بینم شاید هم وجود نداشته باشه
-(ماشین رو نگه می‌داره)
تا وقتی عشق من رو باور نکنی نمی‌تونیم ازدواج کنیم
+خب چیکار......
-چرا باورم نداری ؟ دیگه باید چیکار کنم که باورم کنی؟چه رفتاری باید از خودم نشون بدم؟؟
تنها کسی که باهاش مهربونم تویی
+بیخیال با یونا هم همینجوری رفتار میکنی
-ات؟ من جوری که با تو حرف میزنم با یونا حرف میزنم ؟؟
+آره فوقش به من یه عزیزم هم میگی
-میدونی اگر یه شخص دیگه با من قهر کنه یا منو ترکم کنه من اصلا برام مهم نیست ؟
ولی فکر کردن به یه روز بدون تو زندگی کردن منو دیوونه می‌کنه
+آخه.....
-اگر با یونا اینجوری رفتار میکنم بخاطر اینه که مثل خواهرمه قبلاً هم بهت گفتم
+من فقط میترسم .....همین
-منم فقط عاشقتم همین......لطفا بفهم
+منم دوست دارم
-ولی من عاشقتم ........ من تا حالا تو هیچ رابطه ای نبودم چون از هیچ دختری خوشم نمیومد تا وقتی تو رو دیدم
+حرفات قلبم رو لمس کرد
ببخشید نمی‌خواستم قبل عروسی اینا رو بهت بگم و روز عروسیت رو خراب کنم
-اتفاقا باید میگفتی تا یه عمر با این شعرو ور هایی که گفتی خودت رو اذیت نمی‌کردی
+من واقعا متاسفم
-بیخیال خانم خوشگلم
بیا بریم
+باشه
...............
و عروسی به خوبی و خوشی تموم میشه و ات و تهیونگ ۵ تا بچه میارن و به زندگیشون ادامه میدن
پایان فیک مافیای جذاب من
امیدوارم خوشتون اومده باشه