پارت نوزده

پارت نوزده

ا.ت. ای ایییییییی دارم میمیرم خداا این چی بود اخه این نباید اتفاق میفتاد کل زندگیم داره نابود میشههه
نامجون . انقد غر غر نکن حلش میکنیم دیگه چیزی نیست راستی برای فردا یه مهمونی بزگزار کردن باید ما هم حضور داشته باشیم چیزی خرید اینا نمیخوای بری

ا.ت. مرسی رییس ولی من نمیام
نامجون . وقتی میگم دعوت شدیم یعنی باید بیای انقد غر نزن ا.ت اعصاب منم بهم نریز لطفا
ا.ت. یاا اخه
نامجون . هیش اخه نداریم
ادمین ویو
نامحون ا.ت باهم رفتن خونه یه روز در ااااازز مشغله رو تموم کردن

ا.ت. وای خدا چی بپوشم اخه اینا هیچ کدوم خوب نیست برم خرید نه حال ندارم همینو میپوشم خیلیم خوشگله هیهیهی
لباس کفشو کیف همرو اماده کردم رفتم حموم با رییس یه شام خوردیم گرفتم خوابیدم
نامجون . ا.ت اماده ای
ا.ت. بله قربان
نامجون . چند تا جلسه برای امروز داشتیم
ا.ت. سه تا جلسه داشتیم که هر سه تاشم تایم مناسبی نبود لغو کردم
نامجون. خوبه برای ساعت چهار راه میفتیم چون خارج از شهره یه سر شزکت میریم ساعت دوازده بر میگردیم مه دیرمون نشه یه استراحتیم کرده باشیم
ا.ت. بله قربان
فیدو. خانوم اینارو امضا کنید مدیریت بخش خارجی هم منتظر شما هستن
ا.ت. الان میام فیدو جان
خب خب دوستان ار این باره که داریم این همه معامله خوب انجام میدیم خوشحالم امیدوارم همینجوری عالی پیش بریم قربان بفرمایید
نامجون. مرسی ا‌.ت اقای پارک بفرمایید
پارک. خب این هارو اگه همینجوری پیش ببریم برای شو های بزرگ میتونیم طرح بدیم و از همگی ممنونم
نامجون. عالیه خب دیگه مرخصین
ا.ت. قربان ساعت دوازده هست
نامجون. آماده باش پنح دیقه دیگه تو پارکینگ منتظرم
ا.ت بله قربان

ادمین ویو
این ساعات کاری تموم شد و بلاخره این مهمونی با شکوه قراره برپا بشه و چه اتفاقا که قراره بیفته..........
لباسای ا.ت رو گذاشتمممم