فقط تو میتونی( پارت ۴)

فقط تو میتونی( پارت ۴)
منم رفتم بالا و وارد کلاس شدم استاد نیامده بود
بازم اون سه تا دختره آمدن خیلی رو مخ بودن اصلا ازشون خوشم نمیامد
دختره ۱ . هی با توام ها
* چته
دختر ۳ . درست صحبت کن ها
* هه مثلا اگه درست صحبت نکنم چی میشه
دختر ۲ . این میشه
امد جلو و موهامو گرفت
* هی ولم کن وحشی
جونگ کوک . هی شما ولش کنین
دختره موهامو ول کرد و رفت
جونگ کوک امد جلوم
* چیه تو جیکارم داری باز ها توچه مرگته
جونگ کوک . ت.....تو عجب آدم نمک نشناسی هستی ها
* اره ناراحتی برو اونور
خواستی بری که دستتو گرفت
جونگ کوک . واستا دختر باهات کار دارم
دوباره برگشتی و نشستی
* خب کارتو بگو
جونگ کوک . خب ببین میخواستم باهات راجب گذشته یونگی صحبت کنم
* گذشته اون ربطی به من نداره
جونگ کوک . چرا ربط داره پس دختر خوبی باش و خوب گوش بده
حدود ۵ سال پیش یونگی عاشق یه دختر به اسم وو کانگ لی میشه اونا عاشقانه زندگی میکنن تا اینکه ۲ سال پیش یونگی متوجه میشه کانگ لی بهش خیانت میکنه و بعدش دوباره متوجه میشه که اشتباه میکرده و بهش دروغ گفته بودن میره دنبال کانگ لی میگرده ولی پیداش نمیکنه فقط میفهمه دقیقا همون شبی که باهاش وسط خیابون بهم زده ماشین بهش زده ولی بعدش غیب شده
*وخب این الان جه ربطی به من داره
جونگ کوک . اون دختره و یونگی هم اول رابطشون مثل رابطه الان تو و یونگی بود من  و پسرا یه خواهشی ازت داریم سعی کن به یونگی زیاد نزدیک نشی می‌ترسیم اون خاطرات دوباره براش تکرار بشن
* من که بهش نزدیک نمیشم ولی باشه 
جونگ کوک . مرسی خانم کیوت
* من کیوت نیستم
جونگ کوک . می‌بینیم
* اوهوم


بچه ها خودتون میدونید که چقدر سرم شلوغه دیگه ببخشید تازه ویسگون هم آپدیت شده هنوز بهش عادت نکردم