|•عشق و قمار💔🙂•|

|•عشق و قمار💔🙂•|

#PART_35
#طاها
شب شدش دیگه...
طاعا:عشقم نازی غذا درست میکنی یا سفارش بدم؟!
رها:سفارش بدع
نازی:نه نه سفارش
مبین:دوتا کار نکن :/
طاها:همون میخاستی الان میز بچینن از این سر تا اون سر
رها:هنوزم دیر نیسا برین با همونا
طاها:نه خیرم هیچکی مث کار نکنای ما نیص که دورش بگردم...
رها:بلههه
غذا سفارش دادمو نشستم پیششون :)
نازی:اه دلم گرفته
مبین:بیا ببرمت تو اتاق حالتو خوب کنم
طاها:وای پاره شدم رهاتو دلت نگرفته؟ [باخنده]
رها:نه دل عمت گرفته
نازی:خاک برسرت مبین واقعا که...
طاها:هوففف بیا مبین نشد که بشه
مبین:اینم شانس مایه
رها:هووو ببندین غذا اومدش
طاها:خیلی خوشال شدم مثلا [پوکر]
مبین:ولی من خوشحالم بیار رها
رها:طاها بیا حساب کن
طاها:مبین دادا کاره خودته
مبین:من مهمونما
رها:طاها زشته بیا دیگه
طاها:اه‌ باشه
پولو حساب کردمو سر میز کلی خندیدمو به اسرارع دخترا نشستیم به فیلم دیدن...

•ادامه دارد💦🤍•
•انرژی کامنت💜🌸•

saghar🥰🥰