تکپارتی دازای

تکپارتی دازای
بچه ها اینجا اسمتون ستسونا هست

موضوع
وقتی دعوا کردین و....
ویو ستسونا
دیشب با دازای دعوای خیلی بدی کردیم اونم سر یه چیز خیلی مسخره اونم اینکه دیشب پیش اکوتاگاوا و اتسوشی (پسر عمو هاش) با لباس باز نشستم اخه برا چی سر همچین چیزی باهام دعوا کرد منم از دیشب تا حالا تو اتاقم در رو قفل کردم و گریه میکنم اون حتی یه سر هم بهم نزد واقعا که
ویو دازای
دیشب ستسونا پیش اون دو تا.....ی......(با بچه هام درس حرف بزن) با یه لباس باز نشسته بود برا همین باهاش دعوا کردم و از دیشب تو اتاقشه
رفتم دم در اتاقش ولی قفل بود
دازای: ستسونا درو باز کن
ستسونا: درو باز کنم که چی بشه
دازای: ستسونا ببین من اشتباه کردم فقط درو باز کن لطفا
ستسونا: درو... باز... نمی... کنمممم(داد بسیار بلند)
دازای: ستسونا ببین اگه درو باز نکنی قول نمیدم که بتونی درست راه بری
ستسونا: درو باز نمیکنم
دازای: هه خیله خب باشه
ستسونا نمیدونست که من کیلید یدک همه ی درای خونه رو دارم رفتم و کلید یدک اتاق رو اوردم و درو باز کردم و رفتم تو
دازای: خب بیبی گرل برو رو تخت و خودتو اماده کن برام
ستسونا: د...دا.. دازای(ترس)
دازای: بیبی خودت شروع کردی
ویو راوی
بله دازای جان میره و ستسونا رو هل میده رو تخت و روش خیمه میزنه و شروع کرد خوردن لبای ستسونا و شروع کرد دراوردن لباسای ستسونا و....



بعله دیگه رفتن نماز بخونن هرکی تسبیح و چادر میخواد برا عبادت من دارم بعله کلاغا خبر رسوندن ستسونا ۵ قلو حامله است و تا دو ماه هم عین پنگوئن راه میرفته دازای برادرم، برادر عزیزم این بدبخت چه گناهی کرده بود تا هعی روزگار تا تکپارتی بعد بای درخواست هم دارید تو کامنتا بگید دوستون دارم بای🔮🤍