𝙋𝙏 𝟝

گوشی زنگ خورد....
تائو:بله
+ سلام تائو چطوری حالت بهتره؟!
تائو:آره خوبم ممنونم
+ امروز کی بیام پیشت!!؟
تائو:نمیدونم هروقت کاری نداشتی بیا
+ اوکی خدافظ
تائو:بای
جیسو: امممم فک کنم ساعت 6 اینا برم بهتره ولی حالا چی بپوشم؟!!
رفتم اتاقمو ب لباسام نگاهی انداختم
امممممم فک کنم اینو بپوشم بهتره
(عکس لباسارو میزارم)
(پرش زمانی ب تهیونگ)
تهیونگ:گوشیم زنگ خورد ا.ت بود
- بله؟!
^تهیونگ فهمیدم چیکار کنیم!!!
- چیکار کنیم؟!
^ ب جیسو میگم فردا امتحان ریاضی داریم تا نتونه بره پیش تائو
- ودف :|
^ مگ نمیخای جیسو نره پیش تائو
- چرا میخوام ولی اگ بفهمه نداشتیم چی؟!
^ نگران نباش چیزی نمیشه اون ب حرفام باور میکنه
خودتم میدونی  ک اون خر خونه کلاسه پس میشینه ب درسش نگا میکنه و نمیره پیش تائو
تائو رو هم ک خودت میدونی زود حالش خوب میشه
پس ینی تا فردا حالش خوب میشه و با تو میاد رستوران
- فکر همه جاشو کردیاااا
^ آر بابا 😂✨
- خب ببینیم چی میشه😂
^ باشه خدافظ
- بای
تهیونگ:ای خددااا خوابم ممییادددد
بهتره برم بخوابم
(تهیونگ رف خوابید... پرش زمانی ب جیسو و ا.ت)
ا.ت:زنگ زدم ب جیسو تا دروغمو بش بگم...
گوشیش زنگ خورد
جیسو:بله؟!
ا.ت:سلام جیسو چطوری؟!
+ مرسی عزیزم
^ چیکا مکنی؟!
+ دارم حاضر میشم برم پیش تائو
^ برا چی؟!
+ مریض شده بخاطر این
^ میگم جیسو....
+ جانم؟!
^ میدونسی فردا امتحان ریاضی داریم؟!
+ چیییییی؟!!!!
^ مگ یادت نیس استاد گف فردا امتحان ریاضی داریم!
+ کی گگففف
^ حتما نشنیدی
+ اره نشنیدم!!
........ ........ ........ ..... ...
ایدامه دالد؛)