(new model) last part . . .
نامجون ویو
نامجون: خب همچی اکیه
جیهوپ: آره میبینی که همهجا رو تزئین کردیم
نامجون: من اکیم
کوک: آره آره
نامجون: اگه منو نخواد چی
مینجه: نترس اصن نترس.
لونا: وایسا ببینم اون ا.ت نیست داره از ماشین پیاده میشه؟
مینجه: آره آره بچه ها بریم
.
.
ا.ت ویو
از ماشین پیاده شدم
ساعت دقیق ۸
ولی بچه ها کجان
صب کن زنگ میزنم
ا.ت: الووو
مینجه: الو
ا.ت: کجایی؟
مینجه: اونجارو میبینی تزئین شده؟
ا.ت: آره
مینجه: بیا اونجا
ا.ت: شما تزئین کردید برای چی
مینجه: بیا میفهمی
ا.ت: اکی
رفتم اونجا هیچکس نبود
ا.ت: ودف شوخیتون گرفته
..:سلام ا.ت
برگشتم هنننن نامجون
ا.ت: تو تو اینجا چیکار میکنی؟
نامجون: ا.ت فقط گوش کن
ا.ت: مینجهههه فقط دعا کن دستم بهت نرسههه *داد*
داشتم میرفتم که نامجون دستمو گرفت
ا.ت: میشه دستمو ول کنی
نامجون: تو چته من حق عاشق شدن ندارم
وایسا ببینم خب راست میگه من واقعا چرا اینجوری میکنم
ا.ت: آره داری ولی چرا داری با من اینکارو میکنی؟
نامجون: من نمیدونم دارم چیکار میکنم ولی میدونم عاشق دختری شدم که خیلییی خوشگل و کیوت خیلی لجبازه ینی حرف باید حرف خودش باشه وقتی مست میکنه دیگه اختیار هیچی دستش نیست همیشه بوی توت فرنگی میده میدونی چیه من فقط یکبار اونو بغل کردم ولی بغلش خیلی برام آرامش بخش بود جوری که با اون یکبار معتاد شدم ولی میدونی چیه ا.ت اون میخواد منو ترک کنه
ا.ت: ترک کنه؟
نامجون: آره
ا.ت: خب اینا چه ربطی به من داره؟
نامجون: ا.ت تو واقعا خنگی:/
ا.ت: ها؟
نامجون: میخوام یکاری کنم ولی خب ممکنه گوشات درد بگیره
ا.ت: من چرا هیچی از حرفات نمیفهمم
نامجون: الان میفهمی
نامجون: لی ا.ت من از روز اولی که دیدم خودمو بهت باختم تو یه دختر جذاب و در عین حال کیوتی خیلیییی لجبازی اگه لجباز نبودی شاید کارم آسون بود ولی با این حال میخوام بهت بگم که خیلی عاشقتممممم *داد بلند*
ا.ت: *پشماش ریخته*
نامجون: حالا فهمیدی من عاشق کی شدم
ا.ت: یه لحظه صب کن تو با من بودی لجباز
من من کجام لجبازه هاااا
نامجون: ینی هیچی از حرفام نفهمیدی فقط لجبازو شنیدی
ا.ت: دارم برات
یقشو گرفتم صورتشو به خودم نزدیک کردم
صورتامون خیلی نزدیک بود که دلو زدم به دریا و لبامو گذاشتم رو لباش
اولش تعجب کرد ولی بعد کمرمو گرفت
جیمین: اهم اهم
از جام پریدم
ا.ت: *خجالت*
مینجه: خب مبارکه؟
ا.ت: فک کنم
نامجون: قطعا آره خب دوستان معرفی میکنم کیم ا.ت همسرم
ا.ت: ودف چی میگی من هنوز به خاطر لجباز گفتنت دعوات نکردم
جین: تو رابطه همچین اتفاقی میوفته
ا.ت: خنده
.
الان یاد دیالوگ کتابم میوفتم میبینم راست میگفت فقط باید منتظر میموندم تا خود یارم بیاد و من الان کنار یارمم حتی شاهزاده با اسب سفید هم بیاد من یار خودمو انتخاب میکنم آره داستان منم اینجوری تموم شد
the end♡
نامجون: خب همچی اکیه
جیهوپ: آره میبینی که همهجا رو تزئین کردیم
نامجون: من اکیم
کوک: آره آره
نامجون: اگه منو نخواد چی
مینجه: نترس اصن نترس.
لونا: وایسا ببینم اون ا.ت نیست داره از ماشین پیاده میشه؟
مینجه: آره آره بچه ها بریم
.
.
ا.ت ویو
از ماشین پیاده شدم
ساعت دقیق ۸
ولی بچه ها کجان
صب کن زنگ میزنم
ا.ت: الووو
مینجه: الو
ا.ت: کجایی؟
مینجه: اونجارو میبینی تزئین شده؟
ا.ت: آره
مینجه: بیا اونجا
ا.ت: شما تزئین کردید برای چی
مینجه: بیا میفهمی
ا.ت: اکی
رفتم اونجا هیچکس نبود
ا.ت: ودف شوخیتون گرفته
..:سلام ا.ت
برگشتم هنننن نامجون
ا.ت: تو تو اینجا چیکار میکنی؟
نامجون: ا.ت فقط گوش کن
ا.ت: مینجهههه فقط دعا کن دستم بهت نرسههه *داد*
داشتم میرفتم که نامجون دستمو گرفت
ا.ت: میشه دستمو ول کنی
نامجون: تو چته من حق عاشق شدن ندارم
وایسا ببینم خب راست میگه من واقعا چرا اینجوری میکنم
ا.ت: آره داری ولی چرا داری با من اینکارو میکنی؟
نامجون: من نمیدونم دارم چیکار میکنم ولی میدونم عاشق دختری شدم که خیلییی خوشگل و کیوت خیلی لجبازه ینی حرف باید حرف خودش باشه وقتی مست میکنه دیگه اختیار هیچی دستش نیست همیشه بوی توت فرنگی میده میدونی چیه من فقط یکبار اونو بغل کردم ولی بغلش خیلی برام آرامش بخش بود جوری که با اون یکبار معتاد شدم ولی میدونی چیه ا.ت اون میخواد منو ترک کنه
ا.ت: ترک کنه؟
نامجون: آره
ا.ت: خب اینا چه ربطی به من داره؟
نامجون: ا.ت تو واقعا خنگی:/
ا.ت: ها؟
نامجون: میخوام یکاری کنم ولی خب ممکنه گوشات درد بگیره
ا.ت: من چرا هیچی از حرفات نمیفهمم
نامجون: الان میفهمی
نامجون: لی ا.ت من از روز اولی که دیدم خودمو بهت باختم تو یه دختر جذاب و در عین حال کیوتی خیلیییی لجبازی اگه لجباز نبودی شاید کارم آسون بود ولی با این حال میخوام بهت بگم که خیلی عاشقتممممم *داد بلند*
ا.ت: *پشماش ریخته*
نامجون: حالا فهمیدی من عاشق کی شدم
ا.ت: یه لحظه صب کن تو با من بودی لجباز
من من کجام لجبازه هاااا
نامجون: ینی هیچی از حرفام نفهمیدی فقط لجبازو شنیدی
ا.ت: دارم برات
یقشو گرفتم صورتشو به خودم نزدیک کردم
صورتامون خیلی نزدیک بود که دلو زدم به دریا و لبامو گذاشتم رو لباش
اولش تعجب کرد ولی بعد کمرمو گرفت
جیمین: اهم اهم
از جام پریدم
ا.ت: *خجالت*
مینجه: خب مبارکه؟
ا.ت: فک کنم
نامجون: قطعا آره خب دوستان معرفی میکنم کیم ا.ت همسرم
ا.ت: ودف چی میگی من هنوز به خاطر لجباز گفتنت دعوات نکردم
جین: تو رابطه همچین اتفاقی میوفته
ا.ت: خنده
.
الان یاد دیالوگ کتابم میوفتم میبینم راست میگفت فقط باید منتظر میموندم تا خود یارم بیاد و من الان کنار یارمم حتی شاهزاده با اسب سفید هم بیاد من یار خودمو انتخاب میکنم آره داستان منم اینجوری تموم شد
the end♡
۵.۰k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.