جبهه اقدام

#جبهه_اقدام
#نکات_تربیتی
#این_قسمت؛اجرای_سند_2030_ممنوع
#قسمت_دوم

اشک از چشم های رنگی فاطمه سرازیر شده بود و برش سیب همچنان در دستش...
مادر که با دقت به حرف های او گوش می داد با دستش اشک های فاطمه را پاک کرد و گفت:
"عزیزم اون کسی که انسان را خلق کرده و بهش حیات داده بهترین جامعه شناسه، اصلا خودش جامعه را خلق کرده. او بهترین روانشناسه چون خودش روان را ساخته و این جاذبه ها را به روان داده.
دین را هم او برای خوشبختی ما تجویز کرده، او حکیمیه که هرگز اشتباه نمی کنه..
اگر ما به دستوراتش دقیق عمل کنیم هم خودمون سالم ترین زندگی را داریم هم بچه هامون...
خدا حتی برای شوخی های همسران در مقابل بچه ها هم قانون داده؛ گفته روی صورت نوزاد را بپوشونین...
آنقدر دقیق دستورات زندگی برای ما داده که محاله کسی به اونها عمل کنه ولی بیراهه بره..."
فاطمه صورتش را به طرف مادر گرداند، آخرین قطره های درشت اشک به روی گونه هاش غلطید، تبسمی کرد و گفت: "مامان جان خیلی نگرانم، می ترسم. چند روزه دیگه محمد را به مهد نمی فرستم. چون دیدم مربیشون می خواد چیزایی به بچه ها یاد بده که صلاح نیست."
مادر دست فاطمه را همراه با برش سیبی که در دستش بود به طرف دهان دخترش برد و ادامه داد: "اصلا جایی برای ترسیدن نیست عزیزم.
اینا همه به وجود پدر و مادر بستگی داره. در حدیث داریم که با غیر زبان بچه هاتون را تربیت کنین. یعنی با عملتون به بچه ها یاد بدین که همه ما را خدا خلق کرده تا خدا را بشناسیم، بندگی خدا را بکنیم و به بهشت بریم؛
با چی؟؟ اینکه دروغ نگیم.
با چی؟؟ اینکه کار بد نکنیم.
با چی؟؟ اینکه فحش ندیم.
با چی؟؟ اینکه با حیا باشیم.
و... الی آخر.
وقتی خودمون دقیق عمل کنیم و بچه ها ببینن مطمئن باش ناخوداگاه پا جای پای ما میگذارن..."

فاطمه که محو صحبت های مادر بود نفهمید کی سیبش را خورد...
با خوشحالی بلند شد و صورت مادرش را بوسید و گفت: "مامان جان میشه بجای مهد، محمد را بیارم پیش شما...؟"
❇ ❇ ❇ ❇ ❇
جبهه اقدام انقلاب اسلامی
sapp.ir/jebheeqdam
ذکر منبع الزامی است.