از جنس ا.ت

از جنس ا.ت



تاریکی پارکینگ بهم آرامش خاصی میده سرمو گذاشتم روی فرمون و بهش فکر میکردم چقدر دلم براش تنگ شده بود دوست داشتم باهام حرف بزنه مثل قبل بهم محبت کنه به زور از ماشین پیاده شدم خودمو به آسانسور رسوندم سرمو گذاشتم دیواره آسانسور از آسانسور پیاده شدمو رفتم سمت خونه هنوز نیومده بود درو باز کردم و وارد خونه شدم
رفتم سمت اتاقم برقشو روشن کردم سریع خودمو رو تخت پرت کردم امروز خیلی خسته شدم پاشدم رفتم یه دوش گرفتم و از حموم آمدم بیرون حوله رو از تنم باز کردم و لباس خواب یاسیم رو پوشیدم رفتم زیر پتو که دیدم صدای در میاد هع بلاخره تشریف آورد رفتم برق اتاقو خاموش کردم دوباره روتخت دراز کشیدم صدای باز شدن در اتاقم آمد چرا آمده تو اتاق من مگه خودش اتاق نداره؟ خودمو زدم خواب که تخت بالا و پایین شد آمد کنارم موهامو کنار گوشم زد یهو زمزمه کرد:_میدونم که بیداری
بعد لبمو بوسید نمیخواستم چشمامو باز کنم اما دلم براش تنگ شده بود
روی گوشمو بوسید و زمزمه کرد:_چشماتو باز کن
اوفف همیشه زورگوعه لحنش دستورو بود
چشمامو باز کردم لباساش خونی بود لبخند کم رنگی زد رومو برگردوندم اون ور
_خیلی دوست دارم من برم دوش بگیرم الان میام
جوابی ندادم
بعد از یه ربع امد بیرون بغلم کرد......

کامنت و لایک و حمایت یادتون نره🎻🍷