لذت بندگی

لذت _بندگی
به واسطه کاری که دارم(فروشندگی_انبار داری)مغازه ای که توش کار می کنم نزدیک گذر کارگرهای ساختمانی و روز مزده اونجا ایست می کنن تا کسی بیاد و کارگر بخاد تا برن سر کار با هاشون صحبت می کنم اکثرشون سن بالا هستند و آقا محمدتقی هم شده دوست ما از وضع کارشون می پرسم میگن زیاد خوب نیست و بعضی موقع ها میشه یه هفته بیکار هستند و زندگی هم خرج داره بگذریم دیروز تو حال خودم تو مغازه بودم بخاطر بعضی مسایل یه نیسان اومد و کارگر میخاست یکی از کارگرا مسن اومد جلو و یکم صحبت کرد و یکی از دوستاش رو صدا کرد گفت فلانی بیا تو برو کارگر برای بیرون شهر میخاد منم روزه هستم نمیتونم برم...چقدر راحت از کنار دنیا گذشت واسه اعتقادش و حسابی شارژ شدم با این کارش خدایا یه چیزی چه بنده هایی خوبی داری...به خاطر این بنده های خوبت هوای ما رو هم داشته باش