برادر خوانده 🧑🏻✨ پارت 22 🧑🏻✨

برادر خوانده 🧑🏻✨ پارت 22 🧑🏻✨
دیگه به حرفاش گوش ندادم و رفتم اتاقم رو تخت دراز کشیدم
مگه چیکار کردم (گریه )
ویو تهیونگ
ای بابا این ا/ت چقدر زود ناراحت میشه ای خدااااا من الان چجوری از دلش در بیارم؟
آه تهیونگ دو دقیقه نمیتونی جلوی دهنت رو بگیری
من فقط داشتم باهاش شوخی میکردم از دلش در میارم باید براش ناهار میبرم آره
براش ناهار کشیدم تو بشقاب و یه لیوان کوکاکولا ریختم گذاشتم کنار بشقابش تو سینی رفتم بالا در زدم
_میتونم بیام تو
جوابی نشنیدم
_پس میام تو
در اتاق رو باز کردم و رفتم تو ا/ت خودش رو زده به خواب
_هی می‌دونم بیداری چشمات رو باز کن
_ا/ت چشمات رو به روی من نبند
+بله؟
_ببخشید دیگه باشه
+چیو ببخشم؟
_بد رفتار کردم ببخشید
+بخشیدم
_خب حالا پاشو ناهارت رو بخور شهربازی دیر میشه ها
+چیییی؟ میبری؟
_به شرط اینکه دختر خوبی باشی به حرفم گوش بدی ناهارت هم کامل بخوری
+باشه باشه باشه باشه
ویو ا/ت
ناهارم رو تند تند خوردم تهیونگ وسط خوردنم هی بهم میخندید
+هی به چی میخندی ؟(دهن پر)
_اخه وقتی عجله می‌کنی خیلی کیوت میشی
+پوفففففف ناهارم رو تا آخر خوردم حالا لباس چی بپوشم
_اینا چطورن ؟
+عالیهههههه
تهیونگ رفت بیرون لباسام رو(اسلاید 2 )عوض یه دوش ۱۵ مینی گرفتم اومد موهام رو خشک کردم و بستم شونه کردم حالت فر دادم و بعد رفتم سمت کیفم کفشام رو پوشیدم از اتاقم رفتم بیرون
+من آماده ام
_پس بیا بریم
+بریم بریم بریم
_ا/ت لباست خیلی کوتاه نیست
+یاااا خودت انتخاب کردیاااا
_اوکی بیا بریم
با تهیونگ رفتیم سوار ماشین شدیم و به سمت شهربازی رفتیم
+اول چی سوار بشیم
_ا/ت حالا تو ماشین نشستیم بزار برسیم
بعد از ۱۵ مین رسیدیم به شهربازی
+خوب اول بریم چرخ و فلک
_باشه بریم
خدا رو شکر خلوت بود