پارت③حد و مرز

پارت③حد و مرز

ا.ت: کیفمو صاف کردم و با ترس و استرس بلند شدم که برم که دیدم جانسو جلوم وایساده. با عصبانیت گفتم: برو اونور میخام برم
-کجا؟ تازه که اومدی

معلوم بود مست کرده. راهمو کج کردم و از اونطرف رفتم. گوشیمو چک کردم دیدم یونگی ۲۷بار زنگ زده😥تاکسی پیدا نمیشد.پیاده رفتم.حس کردم خیلی تب دارم.
سرم داشت کیج میرفت.
(بارون میومد)
چتر نداشتم. هم باد بود هم بارون. باد میخورد بهم سرگیجم شدید تر میشد. دیگه نمیتونستم ادامه بدم. اما الان شوگا عصبی میشه، یهو دیدم پام گیر کرد و خوردم زمین. آخرین چیزی که دیدم، پاهام زخمی شده بودن.


شوگا: هم عصبی بودم هم نگران.
سوار موتور شدم. مخاستم موتورو روشن کنم دیدم سوییچ نیست. تا خونه دوییدم. درو که باز کردم دیدم هیچکی خونه نیست. به همه ی اعضا زنگ زدم اما خبر نداشتن، جیهوپ هم جواب نمیداد. همه جارو گشتم. حمام، اتاق خواب، آشپزخونه...
حتا کمد اتاق هارو هم گشتم.زنگ میزدم تا ببینم گوشیش زنگ میخوره یا نه. اومدم بیرون و رفتم سوپری و ازش پرسیدم که ا.ت نیومده اینجا. گفت نه. بزار دوباره یه زنگ بزنم. یه هو به خودم اومدم و دیدم داره صدای گوشی ا.ت میاد. با خودم گفتم شاید گوشیش افتاده.
صبر کن😧اون ا.ت عه؟؟؟؟؟


ممنون که تا اینجا خوندی♡
لایک و کامنت فراموش نشه💜
مایل به پارت ④؟؟؟؟