p 4

_خب باشه
+مرسی
(جیمین قبیول میکنه که یونا باعشقش یعنی جیهوپ بمونه ولی خب این عشق زیادی نمیمونه
یعنی اینکه وقتی یونا رفت پیش جیهوپ همچی عوض شد اولاش خوب بودا ولی اخراش نه یونا هم دید هیچکی اونو دوست نه جیمین که احتمالا ازش متنفر شده بود و نه جیهوپ که اصن باهاش سرده برای
همین خود*کشی کرد و از بالای پشت بوم افتاد پاییین 😔)
_الوووو....بله خودم هستم
پرستار: خب همسر شما خود*کشی کرده و الان در کما هستن شاید این لحظه ی اخر باشه که میبینیشون اگه بخوایید می تونید بیاید بیمارستان جانگ وو که ببینیشون
_اما.....مممممن ......ببباااااشه الان میام خدافظ
پرستار: خدافظ شما
_هق....هق.....یعنی دیگه بهم نمیگه جیمینی مث اون دفعه ها تا التماس دعا داشت نمیاد بهم بگه هق....هق...موچییییییی......
( جیمین رفت داخل اتاق یونا و کنار یونا نشست ؛)
_یونا...چرا همچین کاری کردی...من دوست داشتم....اگا پیش اون جیهوپه بیشعور ( عهههه پسرمممم) ببخشید...داشتم میگفتم...اگه پیش اون جیهوپ نمیرفتی ....الان داشتیم زندگی میکردیم...هق...هق...چرا اینکارو میکنی....هق....هق....لعنتی برگرد ....هقققق....تو جانگ یونا نیستی ....تو کیم یونا هم نیستی ...تو پارک یونایییییی....فاک به این زندگی بردگرد دیگهههههههه.....( گریه🤧)
(یهو صدای بوق همه جارو پر کرد یونا داشت میمورد)
پرستار> &
&شک بده
٪شک چند درجه
&بزن ۲۰۰
&نشد ۳۰۰
&نشد ۴۰۰
&نشددد..۵۰۰
٪خانم تموم کرد اقا تسلیت
&تسلیت
_ییینی چی الان یونا مرد ؟....نههههههههههه.......