پارت دو

پارت دو


ات ویو"
یه نودل گرفتم و بردم که با کوکی بخورم
وارد کمپانی شدم
وارد اتاق تمرین شدم
پسرا داشتن تمرین میکردن اهنگ تموم شد جونگکوک با دیدن من یه خشم توی چشاش ایجاد شد اما من که گناهی نکردم
اومد و منو کشید برد پشت کمپانی تقلا میکردم ولم کنه اما نمی‌کرد وایساد یجا یه سیلی تو گوشم زد اما مگه چه گناهی کرده بودم
-مگه نگفتم نیا کمپانی
+.........
-هااا؟؟؟؟؟
+م من اومدم باهم غذا بخوریم (بغض صگی)
جونگکوک رفت من نشستم همونجا گریه کردم .



کوک ویو"
وقتی ات اومد عصبی شدم و بهش سیلی زدم من قصد اینو نداشتم فقد خسته بودم و وقتی ازم سرپیچی کرد عصبی شدم و این کارو کردم .
اما نمیتونم برم پیشش تمرین خیلی مهمی دارم



ات ویو "
ساعت ۱۱ بود و کوک هنوز نیومده بود
همون موقع صدای کلید شنیدم

کوک بود
پایان ویو

-چرا نخابیدی؟
+منتظر تو بودم (یکم سرد)
-آها
-بیبی ببخشید من م..من عصبی شدم میشه ببخشیم؟
+میبخشم هق ولی بدون هق من هر شب منتظرت بودم ولی تو نمیومدی و خابم می‌برد منم امروز اومدن که باهم غذا بخور...
که صدای دخترک با بوسه پسرک قطع شد عاشقانه همو میبوسیدن
-دوست دارم بیبی ببخشید برا همه چی
+دوست دارم یوبو:))


#نفر_بعدی_در_کار_نیست
#فیک
#فیک