پارت ۵

پارت ۵

از زبان کوک

برگشتم سمت آرتینا که یهو دیدم اعضا اومدن ترسیدم که آرتینا از من بد ترسیده بود که یهو افتاد صاف تو د. ی. ک. م

ادامه از زبان ات

وقتی افتادم تو بغل کوک یه آرامش خاصی داشت اون موقع دیگه فهمیدم واقعا عاشقش شدم، اما اگه اون منو دوست نداشته باشه چی🙁🙁 زود بلند شدم

رفتم پیش یونا بهش تمام اتفاقات اخیر رو گفتم اونم گفت

یونا. منم عاشق تهیونگ شدم
ات. یه نقشه دارم
یونا. چی
ات. تو میری پیش کوک منم میرم پیش ته و........(بچه ها برای اینکه فیک جالب دار بشه میخام خودتون حدث بزنید، و اینکه به خاطر اینکه دیر گذاشتم خیلی خیلی خیلی خیلی معزرت میخوام 🙂) بعد اینکه اومدیم خونه منو یونا باهم گفتیم وقتشه بعد
یونا رفت سراغ کوک منم رفتم سراغ ته ته
بعد من درباره یونا به ته ته گفتم

گفت. اونم عاشق یوناست و بعد باهم نقشه کشیدم تا یونا و تهیونگ باهم کاپل بشن

..........
یونا. کوک تو ارتینا رو دوست داری
کوک. نه بابا من چرا باید دوسش داشته باشم


فلش بک تو ساحل (کوک ویو)

حرف های ارتینا و یونا رو شنیدم، یکم میخواستم اذیتشون کنم برای همین میگم نه دوسش ندارم، اما من آرتینا رو از هر چیزی تو دونیا بیشتر دوسش دارم