خب میدون قرار گریه کنم ولی خیلیا پرسیده بودید پدرو مادرم

خب میدون قرار گریه کنم ولی خیلیا پرسیده بودید پدرو مادرم چطوری مردن خب پس تعریف میکنم تا دیگه سوال نباشه :
خب توی محرم بود شب بود و فردا روز قمه زنی توی شهرمون بود ( برای کسی که از قمه زدن چیز نمیدونن مردها تو یه روز خاص محرم با شمشیر های که بهشون قمه میگن روی سرشون میزنن تا از فرقشون خون بیاد )
پدرم میخواست برای قمه زنی فردا بره حموم ما اونشب مهمون عزیزم بودیم بابام با یکی از خاله هام دعوا میکنن و ما میرم خونه من و خواهر که بچه سال بودیم رو مبل نشستیم و من زدم مستند رباتیک رو ببینم ( میدونم عجله ولی کم پیش میومد کارتون ببینم. عاشق روباتیک بودم با اینکه نمیدونستم درست چی) بعد بابام رفت حموم و مادرم رفت اشپز خونه خونه ما اون زمان کبسولی بود.
مادر اومد گاز رو روشن کنه که کبسول ترکید. پدرم با صدا جیغ مادرم اومد بیرون و از دور بهم گفت برم بیرون ولی من میگم زده بود اومد و با تکون دادن من از شک بیدار کرد و گفت برم پایین من الان بلند شدم و رفتم دمه در اونجا بود که معنی عشق رو دیدم ( هرچند الان نظرم عوضی شده تا حدی) خب پدرم پرید توی اتیش و اون ومادرم حد تا تا لحظه مرگ هم کنار هم بودن.
مرسی که خوندید و من حمایت میکنن