ویو جیهوپ:

ویو جیهوپ:
سلام من جیهوپ هستم من زندگی خیلی خوبی دارم و با همسرم ات زندگی میکنم اون یه فرشتس اما خوب یه مدته حالش خوب نی و کاره بدی کرده اما ایراد ندارع من در هر صورت کنارشم و تنهاش نمیزارم امروز از بیمارستان مرخص میشه میبرمش ساحل بعد میریم .میخوام کلی خوشبگذرونیم به ات کمک کردم سوار ماشین شدیم آروم ازم پرسید .
ات:کجا میریم؟
جیهوپ:ساحل .خبه؟
ات:مرسی عشقم
جیهوپ :قابل لبخندتو نداره .
راه افتادیم دم یه هایپر وایسادم و ات رو بردم و گفتم هرچی میخوای بخر اون یکم خرید کرد و خوب خیلی کم بود دست زخمیشو آروم گرفتم و به سمت خوراکی ها بردم و با نشون دادم بهش یکی یکی برشون میداشتم و مینداختم تو سبد حساب کردم و رفتیم به سمت ساحل حرکت کردیم بعد نیم ساعت رسیدیم انداختمش روی کولم و به سمت ساحل دوییدم و آروم آروم نزدیک ساحل شدیم آوردمش پایین و دستشو گرفتم و آروم باهاش می‌دویدیم ما به موقع رسیده بودیم آفتاب داشت غروب میکرد و صحنه زیبای بود از اونجا براش اسموتی گرفتم و باهم داشتیم می‌خوردیم که گفت
ات:چرا نزاشتی بمیرم؟
جیهوپ:درسته تو عصبانیت حرفی رو بزنم اما دلیل به این نیست قلبمم همینو میگه به هر حال من همیشه پشت عشقم هستم حتی اگه بخواد بمیره من بهش امید میدم اگه منو نخواد من از دور مراقبشم اینه عشق .

بچها حال میکنین چه صبح زودی براتون پست میزارم حقیقتا کونم پاره شد:)